استمداد زندانی سیاسی هموطن بلوچ محکوم به اعدام از دبیر کل سازمان ملل و کمیسر عالی حقوق بشر
وقتیکه آنها در محاصره بودند با زن و بچه هاشون به جز مردها ۳ زن و ۷ بچه که داخل خانه بودند مامورین جلو چشم های من خانه ای را که آنها در آن بودند با بمب و آرپیچی و تیربار و نارنجک زدند بدون هیچ اعتنایی که زن و بچه داخل خانه است و گفتند زن و بچه هایشان هم مثل همانها هستند برای ما فرقی نداردکه چه کسی کشته می شود .
نامه زندانی سیاسی هموطن بلوچ محکوم به اعدام که بصورت گروگان دستگیر و محکوم به اعدام شده است. عدم اجرای حکم ضدبشری اعدام وی و آزادی او منوط به تسلیم شدن اعضای خانواده اش که فعال سیاسی و در تبعید هستند .
او طی این نامه که در اختیار « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » قرار داد شده است از دبیر کل سازمان ملل، کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور ایران خواستار دخالت برای دفاع از حقوق و آزادی خویش است.
متن نامه به قرار زیر می باشد:
اینجانب حسن دهواری فرزند عبدالله متاهل و سرپرست خانواده و دارای ۵ فرزند هستم. در تاریخ ۱۶…۹۳ که برای پیداکردن یک خانه اجاره ای برای مستقل بودن خودم و خانواده ام با زن و فرزندم و الیاس قلندرزهی رفته بودم از طرف مامورین اطلاعات دستگیر شدم به اتهام همکاری با گروههای مخالف رژیم ایران. ۱ ساعت بعد از دستگیری ماموران وزارات اطلاعات من را بردند طرف خانه ای که برادرم و پسر عمویم و دایی های الیاس قلندرزهی که فعال سیاسی هستند به خاطر اینکه آنها را تحت فشار قرار دهند من را دستگیر کردند.
وقتیکه آنها در محاصره بودند با زن و بچه هاشون به جز مردها ۳ زن و ۷ بچه که داخل خانه بودند مامورین جلو چشم های من خانه ای را که آنها در آن بودند با بمب و آرپیچی و تیربار و نارنجک زدند بدون هیچ اعتنایی که زن و بچه داخل خانه است و گفتند زن و بچه هایشان هم مثل همانها هستند برای ما فرقی نداردکه چه کسی کشته می شود .
روز بعد من و زن و بچه هایم را و الیاس قلندرزهی و زن و بچه های آنها را بمب زده بودند و مردهایشان فرار و آنها دستگیر شده بودند را به اداره اطلاعات زاهدان منتقل کردند. در اطلاعات که بودیم تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی از قبیل تهدید به تجاوز جنسی ، بستن به تخت معجزه و شکنجه شدید با انواع و اقسام ابزار الات ، شلاق، سیم کابل و بستن کلاه اهنی به سر و وارد کردن شوک برقی به سر ما و اقدام به کشیدن ناخن های دست و پا و روشن کردن دریل و تهدید کردن دریل کردن دست و پا و آوردن ناموس من جلوی چشمم با دوربین فیلمبرداری و گفتند اگر قبول نکنی جلوی چشمانم به آنها تجاوزو فیلمبرداری می کنند.
من مجبور به اعترافهای دیکته شده از طرف مامورین اطلاعات که جلوتر آماده کرده بودند شدم. تا اینکه بعد از ۶۰ روز برای اولین بار تماس تلفنی به من دادند که فقط خبر زنده بودن مان را به خانواده خود بدهیم متوجه شدم که زن و بچه ام را آزاد کرده اند .
در اطلاعات که به مدت ۹۱ روز در انفرادی در شرایط سخت روحی و ۳ ماه و ۱۰ روز در عمومی و ۲۱ روز دوباره در انفرادی بودم . در مدت ۷ ماه که در اطلاعات بودیم ما را ۲ بار جلوی دوربین بردند.
۱ بار موقعی که خانواده من در گروگان بود و یک بار دیگر که از خانواده خواسته بودند که برای ملاقات بیایند . وقتی می خواستند من را به ملاقات ببرند به من گفتند اگر این اتهامها را جلوی خانواده تان قبول نکنید دوباره آنها را دستگیر می کنیم و می آوریم پیش شما و در سلولها نگه می داریم و شکنجه می کنیم. ما دوباره مجبور به اعتراف های دیکته ای که قبلا برای ما خوانده بودند شدیم که اصلا از نحوه صورت گرفتنشان خبر نداشتیم .
بعد از ۷ ماه ما را به زندان مرکزی زاهدان انتقال دادند در مدت ۱ سال و ۴ ماه که در زندان بودیم ۲ بار ما را به بازپرسی شعبه ۶ امنیتی دادگاه انقلاب پیش شاه محمدی بردند که در طی این ۲ جلسه از ما فقط چند سوال کردند هر جلسه ۲ سوال،هر دفعه ما گفتیم که ما بی گناهیم و در چنین حالتی که در بالا توضیح دادم اتهامها را به صورت اجباری قبول کردیم و اقای شاه محمدی دوباره مثل مامورین اطلاعات همه اتهامها را از طرف خود نوشته بود که ما اتهامها را قبول کرده ایم در حالیکه ما قبول نکرده بودیم.
بعد در تاریخ ۱۳\۹\۹۵ ما را به دادگاه آخر پیش محمد مرزیه (دادستان سابق استان سیستان و بلوچستان )در دادگاه کیفری عمومی شعبه ۲ بردند در دادگاه پیش محمد مرزیه من و الیاس اتهام ها را قبول نکردیم و گفتیم که ما به اجبار و زیر شکنجه ما حتی هیچ اطلاعتی از نحوه انجام گرفتنشان نداریم. ما زیر شکنجه شدید جسمی و روحی مجبور شدیم که قبول کنیم. اما قاضی به حرفهای ما اعتنایی نکرد که هیچ ، حتی وقتی ما گفتیم که در وزارت اطلاعات این طوری با ما رفتار کردند خندید و گفت حقتان است.
قاضی مرزیه با زبان خود جلوی ما اعتراف کرد که من از محل دستگیری شما خبر دارم و کاملا مطمئن هستم که شما بی گناهید ولی تا زمانیکه برادر و پسر عمویم و دایی های الیاس که فعال سیاسی هستند خودشان را تحویل ندهند شما گروگان ما هستید.اگر خودشان را تحویل ندهند شما را به جای آنها اعدام می کنیم حال ما را به خاطر اینکه برادر و پسر عمویم و دایی های الیاس که فراری هستند تحت فشار قرار گیرند گروگان گرفته اند تا آنها خودشان را تحویل دهند.
ما از شما تقاضای کمک داریم .فعلا طبق گفته خودشان حکم اعدام به ما ابلاغ شده و ما اعتراض زده ایم اگر مورد قبول باشد. اتهامات ما که قبولشان نداشتیم اما اعتنایی به حرف ما نکردند . حالا این پرونده ما را ارجاع داده اند به دیوان عالی کشور . لذا ما از شما مقامات عالی رتبه سازمان ملل و حقوق بشر تقاضای رسیدگی به پرونده ساختگی که برای ما ۲ نفر ساخته اند را داریم برای گرفتن حق ما و خانواده مان که واقعا پایمال شده است. امیدوارم هر چه زودتر اقدامات لازم را مبذول فرمایید.
زندانی حسن دهواری
زندان مرکزی زاهدان
بهمن ۱۳۹۵ گزارش به سازمانهاي زير ارسال گرديد:
كميسرعالى حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان سازمان ملل متحد در امور ایران
سازمان عفو بين الملل