سخنی با استاندار جدید سیستان و بلوچستان / عبدالستار دوشوکی
امروز شنبه ٢٦ آبان ١٣٩٧ مراسم تکریم و معارفه احمد علی موهبتی استاندار جدید و غیربومی سیستان وبلوچستان در زاهدان با حضور تعداد زیادی از “آرزومندان” و همچنین مردم و مسئولین استان برگزار شد.
بعد از ٤٠ سال از حاکمیت جمهوری اسلامی، ظاهرا حتی یک فرد بلوچ و یا اهل سنت وجود ندارد تا سکان استانداری استانء عمدتا بلوچ و عمدتا سنی مذهب سیستان و بلوچستان را بعهده بگیرد.
توجیه مقامات “نظام مقدس” همیشه این بوده و است که مناصب بر اساس “مناسب” و یا بعبارتی “شایسته سالاری” و نه “نسبت” می باشند. آقای موهبتی امروز در این آئین اظهار داشت: استفاده از ظرفیتهای موجود در استان سیستان و بلوچستان به ویژه نیروی انسانی آن علاوه بر استان میتواند برای همسایگان هم مفید و موثر باشد. ایشان فرمودند “خدمات نظام جمهوری اسلامی ایران در جای جای کشور به ویژه در استان پهناور سیستان و بلوچستان قابل احساس است”.
باید به حضور استاندار محترم عرض کنم “بر منکرش لعنت!”. اگر چه در چند جمله واپسین این گفته خود را نقض کردند و در یک عقب گرد تعارفی معمول گفتند ” عمق محرومیتها در سیستان و بلوچستان زیاد است”. ایشان سپس از ره مهربانی و بذل و بخشش ء کلامی رایج در بین مسئولین بر ما یتیمان محروم در نظام تبعیضگرا اشک عطوفت ریختند و مدعی شدند که محرومین بلوچ نیازمند محبت و احترام و اعتماد از سر اعتقاد هستند. “اعتماد از سر اعتقاد”؟ یا جَلّ الخالِق! اینجاست که ناچارم سخنی با استاندار جدید داشته باشم.
اما قبل از آغاز سخن، اجازه بدهید شمه ای از زندگینامه و کارنامه ایشان را برای خواننده محترم بیان کنم، تا بدانیم روی سخن بنده با چه کسی است. موهبتی کیست؟ احمد علی موهبتی از یک خانواده مذهبی که اصالتا از روستای کوهستانی زهان از قائن هستند که در صد کیلومتری بیرجند قرار دارد. آنها مثل بسیاری از روستایی ها به بیرجند نقل مکان کردند. در آغاز جنگ ایران و عراق بسیاری از افراد این خانواده (از جمله احمد علی موهبتی در عنفوان نوجوانی) به جبهه جنگ رفتند و رسما عضو خانواده جمهوری اسلامی شدند و بعد از جنگ، ایران را بعنوان “غنایم جنگی” دست آورده “خودی ها” می دانند. بسیاری از افراد خانواده موهبتی و حلقه بیرجندی ها در تهران، از همان ابتدای انقلاب اصولگرا؛ و بخشی از قدرت بوده ند که از زمان اولین دولت جمهوری اسلامی (دولت بازرگان) تا به امروز در دولت های مختلف از جمله موسوی، هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی حضور فعال داشته اند.
احمد علی موهبتی علاوه بر معاونت در مجموعه وزارت راه و شهرسازی، عقبه امنیتی ـ حراستی نیز در دوران احمدی نژاد دارد. اگر چه در دوران اصلاحات فرماندار سراوان بود و مدعی است که گرایش اصلاح طلبانه دارد. اما در حقیقت فارغ التحصیل گرایش آبیاری از دانشکده کشاورزی زابل است. اما رشته تحصیلی وی در دوران مسئولیت حراست وی در سازمان عمران استان و حراست استانداری و همچنین فرمانداری چابهار نه تنها هیچگونه کمکی به معضل کشاورزی و مشکل آب در سیستان و شهرستان چابهار نشد، بلکه برعکس بر مشکلات عدیده افزوده شد.
سابقه ایشان به عنوان عضو گزینش استانداری و بازرس ویژه و کارشناس منابع طبیعی و محیط زیست و معادن و غیره چندان درخشان نیست. حضور ایشان و مسائل مالی شرکت عمران و مسکن سازی شرق کشور داستانی است پر آب چشم. برادر ایشان بازپرس و اکنون رئیس دادگاه انقالب بیرجند است؛ جایی که تا به امروز دهها بلوچ در میان صدها نفر به حکم دادگاه انقلاب اعدام شده اند.
از قدیم گفته اند “بچه حلالزاده به داییش میره”. بسیاری از بیرجندی ها علاوه بر مدیریت های کلان کشوری ( معاون وزارت و غیره) بخصوص در سازمان تامین اجتماعی، وزارت نیرو، و وزارت بهداشت که خانوادگی آنجا را قرق کرده اند، در استان سیستان و بلوچستان نیز سمت های بالا دارند “مهندس جانباز” علاوه بر سمت های فرمانداری سراوان، چابهار و بیرجند، مورد وثوق و اعتماد علم الهدی امام جمعه اصولگرا و افراطی مشهد و دامادش (ابراهیم رئیسی) که حق وتو در مشهد دارند نیز می باشد.
این دو ایشان را در بین کاندیداهای فراوان برای فرمانداری مشهد مناسبترین دانستند و بس. که قبل از استانداری محروم ترین استان کشور، فرماندار مشهد بود!
من از مفصل این نکته مجملی گفتم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.و اما سخن آخر با “مهندس جانباز” که چهل سال خدمت به جمهوری اسلامی و هم ولایتی های خودش را در کارنامه خویش دارد. اگرچه سخن گفتن با مسئولین جمهوری اسلامی مصداق بارز اتلاف وقت و آب در هاون کوبیدن می باشد، زیرا در قاموس آنها سخن گفتن جاده ای است یک طرفه از بالای منبر بر پای منبری های مستمع! و اینگونه بود که امروز صبح یکبار دیگر تاریخ بسیار تلخ بلوچستان در تالار حکیم فردوسی دانشگاه سیستان و بلوچستان تکرار شد.
بلوچها را از خرد و کلان جمع آوردند تا در چهلمین سال انقلاب عدل علی و در آیین تودیع و معارفه یک استاندار دیگر غیر بومی با هلهله و شادی مصنوعی و کاذب خیر مقدم بگویند. استانداری که از بالای منبر استانداری و از بهر نوحه گری و “وعده درمانی” می گوید ما بلوچها همانند “ایتام” مستحق محبت هستیم. باید بگویم ” هر گاه که در ماتم من نوحه گر آید، ماتمزده باید که بود نوحه گر من”. حقیقتا ! این چه عزائیست که مردهشور هم به حال ما گریه میکنه؟
حال که ثابت شده است بعد از چهل سال بار کج هرگز به منزل نمی رسد و کلید تقلبی حسن روحانی هم بر هیچ قفلی کارگر نشده است، اجازه بدهید از یک مثل بیرجندی استفاده بکنم و بگویم : اگر کلید دری را نداری قفلش نکن، اگر کسی را دوست نداری خردش نکن” زیرا این نوع صحبت های قیم ماآبانه و عوامفریبانه حاصل جز خرد کردن و توهین منبرنشینان ساده دل و خوش باور نیست!
از آنجایی که مراسم امروز در تالار حکیم فردوسی بود، سخنم را با اشعاری از فردوسی به پایان می برم:
چو بیدادگر شد جهان دار شاه
ز گردون نتابد به بایست ماه
به پستان مادر شود شیر خشک
نبوید به نافه درون نیز مشک
زنا و دروغ و ریا آشکارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
به دشت اندرون گرگ مردم خورد
خردمند بگریزد از بیخرد
شود خایه در زیر مرغان تباه
هر آنگه که بیدادگر گشت شاه
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن شنبه
٢٦ آبان ١٣٩٧