سهم سیستان و بلوچستان از سفره انقلاب؛ فقر و صبر!
اینجا استانی محروم با مردمی مظلوم است؛ جایی که فقر مانند یک گرگ گرسنه به جان مردم بیگناه افتاده و بیرحمانه آنها را تکهپاره میکند.
اینجا استانی محروم با مردمی مظلوم است؛ جایی که فقر مانند یک گرگ گرسنه به جان مردم بی گناه افتاده و بیرحمانه آنها را تکه پاره میکند. به سیستان و بلوچستان، خاستگاه تمدن و سرزمین رادمردی خوشآمدید.
به گزارش «شبکه بیان» سیستان و بلوچستان پس از کرمان، دومین استان پهناور ایران محسوب میشود؛ اما این دیار کهن سالهاست که با کلکسیونی از شوربختی و محرومیتها دست و پنجه نرم میکند.
جمعیت 2 میلیون و 800 هزار نفری این استان همواره در معرض ناامنی و خطرات طبیعی و اقتصادی قرار دارند؛ از بیآبی گرفته تا بیکاری و هجوم بی دلیل نیروهای امنیتی به خانههای مردم.
گرد وغبار شدید یکی دیگر از تیره روزیهای مردم سیستان و بلوچستان است. منشأ گرد وغبارها که با طوفانهای پرسرعت همراه میشوند، دهها هزار هکتار بیابانی است که میتوان با کاشت درختچههای تاغ و مالچ پاشی از خطرات آن جلوگیری کرد. با اینهمه، دولت هرگز به مشکلات عمیق این استان توجهی ندارد؛ بیاعتنایی دولت را میتوان از عدم تخصیص بودجه و نداشتن برنامه برای حل این مشکلات متوجه شد.
محرومیت 300 هزار نفر از آب بهداشتی
آب در دیار اساطیر مانند الماس نایاب است. اینجا 300 هزار نفر از آب شرب بهداشتی محروم هستند و این جمعیت تا همین حالا هم با آب قنات و چاه دوام آوردهاند. آب چاه و قنات، بسیاری از زنان و کودکان را با مشکلات گوارشی روبرو کرده و گفته میشود حدود 10 هزار کودک در سه هزار روستای این استان یا با معده درد دست و پنجه نرم میکنند یا دچار انگل شدهاند.
آب بسیاری از روستاها نیز با تانکر تأمین میشود و هر نفر 15 لیتر سهمیه آب دارد. در روستاهای محروم، زنان و کودکان آب آور خانواده هستند و هر روز با 20 لیتریهایی که در دست دارند به سمت تانکرها هجوم میبرند و سهمیه خود را دریافت میکنند. بهداشتی بودن، تنها مزیت آب این تانکرهاست.
شیوع بیماریهای ناشی از آب غیربهداشتی در بین زنان و کودکان در حالی است که سیستان و بلوچستان از نظر امکانات بهداشتی و درمانی بسیار فقیر است. زاهدان، مرکز این استان نیز با همین مشکل مواجه است.
محمودرضا میری بنجار، رئیس دانشگاه علوم پزشکی این شهر به خبرگزاری دولتی ایرنا میگوید: «این دانشکده با توجه به کمبودهای فراوان هماینک نیازمند 750 تخت دیگر در بیمارستانهای زیر پوشش است تا به استانداردهای در نظر گرفته شده برسد.»
او استانداردهای تختهای بیمارستانی را به ازای هر هزار نفر یک و نیم تخت عنوان میکند و میافزاید: «هماینک در حوزه فعالیت این دانشکده به ازای هر هزار نفر، نیم تخت وجود دارد.» کمبود امکانات درمانی این استان در حالی است که دولت در سال جدید بودجههای هنگفتی را به مراکز دینی و مذهبی اختصاص داده و صدها میلیارد تومان را نیز صرف «هزینههای اجتنابناپذیر» سازمانهایی کرده است که هیچ گونه خدماتی به مردم ارائه نمیدهند.
خبرگزاری تسنیم (14 اردیبهشت 97) با انتقاد از کمبود امکانات درمانی در سیستان و بلوچستان مینویسد: «در حالی 28 سال از کلنگ زنی بیمارستان پُلان چابهار میگذرد که عملیات ساخت آن با آمدن و رفتن 7 دولت و 3 بار کلنگ زنی هنوز شروع نشده است.»
بیکاری و تعطیلی کسبوکارها
بیکاری معضل بزرگ مردم سیستان بلوچستان محسوب میشود. نرخ مشارکت اقتصادی روز به روز در حال کاهش است و بنا بر اطلاعات مرکز آمار ایران این نرخ در سیستان و بلوچستان اکنون به 31.7 درصد رسیده است. میانگین نرخ مشارکت اقتصادی کشور 40.3 درصد اعلام شده که نشاندهنده عقبماندگی 10 درصدی سیستان و بلوچستان است.
بنا بر جدیدترین آمارها، نرخ بیکاری این استان مرزی به 12.2 درصد رسیده که یکدهم درصد از میانگین کشوری بیشتر است. بسیاری از کسب و کارها در سیستان و بلوچستان به ویژه در زاهدان به دلیل رکود و کم آبی تعطیل شدهاند و این مسئله باعث افزایش شدید بیکاری شده است.
مسئله مردم سیستان و بلوچستان یکی دوتا نیست؛ مجموعهای از مسائل و مشکلات دست به دست هم دادهاند تا فقر و محرومیت در این استان بیداد کند. مسئولان حکومتی نیز همواره از این مشکلات در جهت کسب رأی برای به دست آوردن پستهای ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر سوءاستفاده کردهاند و با دادن وعدههای سرخرمن، احساسات مردم محروم این منطقه را به بازی گرفتهاند.
گناه این مردم چیست؟
از زابل تا چابهار و از سراوان تا نیکشهر، جهنمهای واقعی روی زمین هستند و حکومت فراموش کرده است که استانی به نام سیستان و بلوچستان وجود دارد. سهم این مردم از 40 سال فروش منابع طبیعی کشور، فقط فقر و تنگدستی، بیهویتی کودکان مرزنشین، کمبود مراکز آموزشی، گرد و خاک، خانههای مخروبه، بیآبی، بیماریهای گوارشی و صدها معضل دیگر بوده است. به راستی گناه این مردم چیست؟ مردمی که تجربه نشان می دهد آزارشان به احدی نرسیده و همواره با غیرت و رشادت از مرزها دفاع کردهاند.
جمهوری اسلامی در حال مجازات مردمی است که تنها خواسته شان یک زندگی شرافتمندانه و بدون فشارهای سیاسی و اقتصادی است. مردم اهل سنت سیستان را شاید بتوان صبورترین شهروندان ایرانی نامید که با وجود همه دلاوریهایشان، از کم ترین حقوق شهروندی برخوردار نیستند. این استان و این مردم در جهنمی فراموش شده در حال سوختن هستند و سهمشان از سفره انقلاب چیزی جز فقر و صبوری نبوده است.