اتحاد کشورهای عربی خليج فارس با فرانسه عليه استراتژی نوين آمريکا در قبال ايران! علی کشتگر
» با دگرگونی سياست خاورميانهای ايالات متحد، دولت فرانسوا اولاند نارضايتی عربستان و متحدان آن از آمريکا را فرصتی طلايی برای جانشينی آمريکا و کسب سهم مهمی از بازار “شيرين” اسلحه و قراردادهای نظامی تشخيص داده و به اميد کاهش مشکلات داخلی اقتصاد فرانسه به عامل فعال جنگ و تنش در خاورميانه تبديل شده است
بهبود مناسبات ايران و آمريکا از هر زاويه ای که بنگريم به سود صلح جهانی، به صلاح منطقه متلاطم خاورميانه و طبعا به سود مصالح و منافع ايران است.اما اين دگرگونی به سود محافل و دولت هايی که در ازای سالها تنش و خصومت ميان ايران و آمريکا منافع و فرصت های طلايی به چنگ آورده اند نيست. به همين دليل همه آنها در يک جبهه جهانی عليه استراتژی نوين ايالات متحد و تلاشهای آشتی جويانه دولت روحانی همراه شده اند.
استراتژی نوين آمريکا در قبال ايران
با پايان حکومت بوش و روی کار آمدن باراک اوباما استراتژی ايالات متحد در خاورميانه دگرگون شد. به اين معنی که آمريکا ديگر:
۱- به دلايل اقتصادی و سياسی مايل و قادر به ادامه حضور دايم و گسترده نظامی در خاورميانه نيست.
۲- خواهان تجديد نظر در سياست حمايت بی قيدوشرط از اسرائيل و عربستان و تنش زدايی با ايران است. اين که آيا اين راهبرد نوين آمريکا پس از اوباما نيز ادامه خواهد داشت يا خير تا اندازه زيادی به حل پرونده هسته ای ايران و بهبود مناسبات ايران و آمريکا در زمان اوباما بستگی دارد. کاهش حضور مستقيم نظامی آمريکا رقابت قدرت های منطقه ای، بويژه ايران و عربستان را برای گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه و ايفای نقش قدرت برتر تشديد کرده است.
ايالات متحد آن چنان که بارها در گفته ها و مواضع پرزيدنت اوباما منعکس شده، اهدافی فراتر از حل پرونده هسته ای و بهبود مناسبات ايران و آمريکا دنبال می کند. بسياری از شواهد نشان می دهند که آمريکا مايل به ايجاد موازنه ای نوين در مناسبات خود با کشورهای عربی خليج فارس و ايران است. حکومت کنونی آمريکا به اين درک رسيده که سياست سنتی و يکجانبه ی اتحاد با عربستان و کشورهای عربی حوزه خليج فارس به قيمت منزوی کردن و ادامه خصومت با ايران به سود ثبات و امنيت منطقه و جهان و نيز منافع بلند مدت ايالات متحد نيست. اين دگرگونی راهبردی در سياست خاورميانه ای ايالات متحد نارضايتی و بی اعتمادی عربستان و متحدان منطقه ای آن را نسبت به آمريکا برانگيخته است. از سوی ديگر دولت دست راستی اسرائيل نيز اين استراتژی جديد آمريکا را چرخشی خطرناک به زيان خود ارزيابی می کند. و آن را برنمی تابد.
در مخالفت و مقابله با اين سياست خاورميانه ای نوين ايالات متحد، عربستان، اسرائيل و کشورهای عربی حوزه خليج فارس و حتی حکومت نظاميان مصر، با هم همسو شده اند.
کشورهای عربی نامبرده و اسرائيل در دو سال گذشته همه ظرفيت های اقتصادی (در مورد اعراب) و سياسی خود را برای پيشيمان کردن و يا ناکام کردن سياست خاورميانه ای نوين ايالات متحد به کار گرفته اند. با اين همه حکومت پرزيدنت اوباما ادامه اين استراتژی را تنها راه اجتناب آمريکا از درگيری در يک جنگ جديد در خاورميانه ارزيابی می کند و در پيشبرد اين سياست پيگير و مصمم است. در اين مدت دولت فرانسوا اولاند به دلايلی که در زير برمی شمارم در جبهه مخالفان استراتژی نوين آمريکا ايفای نقش کرده است چرايی آن را توضيح می دهم:
– فرانسه به لحاظ رايی که به عنوان عضو دايم شورای امنيت در اين نهاد حساس بين المللی دارد جزو پنج قدرت بزرگ جهان محسوب می شود، اما از اين حق رای که ميراث جنگ جهانی دوم است که بگذريم، فرانسه ی کنونی وزن اقتصادی و سياسی گذشته خود را در عرصه بين المللی از دست داده و در دو دهه گذشته مدام درحال افول بوده است. در اين مدت فرانسه به لحاظ حجم توليد ناخالص ملی از رده چهارم (پس از ايالات متحده، ژاپن، آلمان) به رده ششم تنزل پيدا کرده است. پس از (آمريکا، چين،ژاپن، آلمان، و بريتانيا). پيش بينی می شود که در يکی دو سال آينده هندوستان و برزيل نيز ازاين لحاظ از فرانسه پيشی بگيرند. پس از توريسم و فراورده های کشاورزی مهمترين منبع درآمد فرانسه را صنايع نظامی اين کشور تامين می کنند.
کاهش وزن اقتصادی فرانسه در عرصه جهانی با تشديد بيکاری، تعطيلی صنايع و افزايش سالانه کسری موازنه تجاری فرانسه همراه بوده است.دولت های مختلف راست و چپ فرانسه از دوره دوم رياست جمهوری فرانسوا ميتران تا به امروز يکی از مهمترين اهداف خود را کاهش بيکاری و مبارزه با تعطيلی صنايع داخلی قرار داده اند. اما همه آنان تا به امروز در انجام اين وعده های انتخاباتی خود شکست خورده اند. و در اين مورد شکست دولت فرانسوا اولاند از همه فاحش تر است.
– دولت فرانسوا اولاند در تقلای حل مشکلات اقتصادی و کاهش موازنه تجاری، بدنبال همان راهی می رود که دولت سرکوزی آغازگر آن بود. گرفتن سهمی از بازار پرسود فروش جنگ افزار در خاورميانه ی عربی، و کشورهای آفريقايی، عربستان و اميرنشين های حاشيه خليج فارس ثروتمندترين کشورهای خريدار جنگ افزار در دو دهه گذشته بوده اند، منتها تا پيش از روی کار آمدن دولت اوباما جنگ افزارهای فرانسوی نتوانسته بودند سهم مهمی از بازار ثروتمند اين کشورها که تقريبا بطور دربست در اختيار آمريکا بود را تسخير کنند.
با دگرگونی سياست خاورميانه ای ايالات متحد، دولت فرانسوا اولاند نارضايتی عربستان و متحدان آن از آمريکا را فرصتی طلايی برای کسب سهم مهمی از بازار “شيرين” اسلحه و قراردادهای نظامی تشخيص داده و به اميد کاهش مشکلات داخلی اقتصاد فرانسه به عامل فعال جنگ و تنش در خاورميانه تبديل شده است. گويی از نظر سوسياليسم فرانسوی نوع اولاند و فابيوس(وزير خارجه) قربانی شدن ثبات و صلح خاورميانه به پای منافع و مصالح کوتاه مدت دولت فرانسه و دولت دست راستی اسرائيل نه بيشرمانه است و نه غيرانسانی!
به موازات تلاشهای آمريکا در بهبود مناسبات با ايران، نزديکی و همکاری های نظامی دولت فرانسه با عربستان و متحدان عربی آن آشکارتر شده است. اعراب از فرانسه ای که به شدت نيازمند دلارهای نفتی آنان است جنگ افزار می خرند و قراردادهای ميلياردی نظامی با آن امضا می کنند و در ازای آن مخالفت فرانسه با استراتژی نوين آمريکا روزبروز وضوح بيشتری پيدا می کند. (مراجعه شود به مقاله علی کشتگر تحت عنوان رويارويی راهبردها در مذاکرات هسته ای به کجا می انجامد -گويا نيوز)
در مذاکرات ۱+۵ با ايران وزير خارجه فرانسه بارها با اتخاذ مواضع افراطی اين مذاکرات را به بن بست کشانده است. در قدردانی از اين سياست دولت فرانسوا اولاند، کشورهای عربی با عقد قرارداد های نظامی و افزايش خريد جنگ افزار و واگذاری بخشی از بازارهای پرسود خود به فرانسه به دولت اين کشور پاداش داده اند. امضای قراردادهای نظامی با عربستان، قطر و امارات، فروش ۳۶ جنگنده رافال به قيمت ده ميليارد دلار به مصر که بودجه آن از کمک های مالی عربستان به مصر تامين می شود و شرکت فرانسه در نوسازی ارتش لبنان که آنهم به کمک دلارهای نفتی عربستان انجام می شود بخشی از جوايزی است که فرانسه در ازای ايفای نقش منفی و افراطی در مذاکرات هسته ای و مرزبندی با استراتژی نوين ايالات متحد در خاورميانه دريافت کرده است. در ماههای گذشته همراه با سرد شدن نسبی مناسبات عربستان و امارات با آمريکا روابط فرانسه و اعراب خليج فارس رونق و گرمای بيشتری پيدا کرده است. وزير خارجه فرانسه لوران فابيوس يک هفته پس از آغاز حملات هوايی عربستان به يمن، در حمايت از اين جنگ نوين به رياض سفر کرد و در آنجا اعلام داشت که: آمده ايم تا به شما بگوييم که فرانسه در مساله يمن در کنار شما ايستاده است. (لوموند و فيگارو ۱۲ آوريل ۲۰۱۵) در همين سفر لوران فابيوس که موفق شده بود تفاهم نامه فروش ۲۴ رافال را با امارات امضا کند با تکرار اين ضرب المثل که “تا سه نشه بازی نشه” خبر اين سومين معامله بزرگ هفت ميليارد دلاری فروش جنگنده های رافال به امارات را با خوشحالی اعلام کرد. شرکت فرانسوا اولاند در جلسه شورای همکاری های شش کشور حوزه خليج فارس آنهم در جلسه ای که درباره هماهنگی های نظامی برای تشديد جنگ در يمن برگزار می شود امر بی سابقه ای است که نشانه اوج گيری مناسبات فرانسه با عربستان و متحدان آن در منطقه است.سياستی که برای افزايش فروش جنگ افزار فرانسوی در پی تشديد جنگ و خونريزی است. روزنامه های فرانسوی(مثلا لوموند) اعلام کرده اند که سفر فرانسوا اولاند به عربستان سرآغاز استراتژی جديد فرانسه در خاورميانه است. راهبردی برای جانشين شدن فرانسه به جای آمريکا در کشورهای عربی خليج فارس! بنابه گزارش رسانه های فرانسوی فرانسوا اولاند دست خالی از اين مسافرت بازنمی گردد و احتمالا قراردادهای جديدی که عمدتا به حوزه نظامی و فروش جنگ افزارهای مدرن باز می گردد ميان فرانسه و اعراب امضا خواهد شد. در ازای اين مناسبات پرسود اعراب انتظار دارند که در ماههای حساس آينده که قرار است توافق نامه نهايی ايران و غرب به امضاء برسد، فرانسه جبهه مخالفان “توافق بد” با ايران که از عربستان و اسرائيل تا سنا و کنگره آمريکا امتداد دارد را در۱+۵ نمايندگی کند. اگر فرانسه بتواند سطح مطالبات ۱+۵ را از آنچه ايران تا کنون با اکراه پذيرفته بالاتر ببرد و يا با مطالبه لغو يکجا و همزمان تحريم ها که آمريکايی ها با اندکی تعديل حاضر به پذيرفتن آن شده اند مخالفت کند، مذاکرات در آخرين مرحله خود با بن بست مواجهه می شود.
تندروهای مخالف دولت روحانی نيز که همچنان با موفقيت مذاکرات مخالفند در کمين اند تا از چنين بن بستی برای به شکست کشاندن مذاکرات و همراه کردن رهبر مردد جمهوری اسلامی با خود بهره برداری کنند.
علی کشتگر