از شعار اتحاد ملّی و وحدت مذهبی تا پروژه حذف نام “بلوچستان” در ایران / ح د سدیچ

رژیم میخواهد با ذبح کردن هویت ملّی قوم بلوچ در پیش پایه های تخت استبدادی حکومت خون آشام ولایت فقیه،
حدودأ سه سال است عُمال فتنه گر، مسّلک پرست و “فرهنگ کُش” نظام مستبد و تمامیتخواه ج ا ، آشکار و پنهان در تلاشند طرح [بلوچ ستیز- ضدبلوچ- آنتی بلوچ]ءِ مطرح شده دولتی خود را، در کشور اجرا نمایند.

طی سه سال اخیر در ابتدا فرمانروایان عالی نظام تروریست پرور ولایت فقیهی، از طریق مسئولین میان پایه اداری، رسانه ها و جراید و نمایندگان استان در مجلس، موضوع پروژه تقسیم استان سیستان و بلوچستان را به سه استان مجزا مطرح کردند.
از جمله آنان، آقای هدایت الله میرمرادزهی نماینده مردم سیب (سِب) و سوران و زابلی (مگس) یکی از پیشنهاد کنندگان طرح تقسیم بلوچستان به سه استان بود، او از
رژیم خواست که این طرح را عملی سازد! (1)

پس از آن سایتهای خبررسان اینترنتی وابسته به حکومت، مانند سایت اینترنتی “اتحاد جنوب” روز 13 فروردین ماه سال 1392 در یک گزارش خود خبر داد، که هیئت دولت طرح تقسیم استان سیستان و بلوچستان را به سه استان مجزا تصویب کرده.
سایت مزبور حتی نام سه استان –خیالی- را، که رژیم میخواهد با ذبح کردن هویت ملّی قوم بلوچ در پیش پایه های تخت استبدادی حکومت خون آشام ولایت فقیه، آنها را تأسیس کند، آماده و منتشر نمود.

سایت مذکور و خوانندگانش اسامی را برای استانها پیشنهاد کرده بودند، عبارتند از:
1 – استان سیستان، با مرکزیت زابل
2.- استان بلوچستان، با مرکزیت زاهدان
3.- استان ایرانشهر، با مرکزیت شهرستان ایرانشهر (پهره) (2)

در بعضی از سایتهای اینترنتی و شبکه های خبری که راجع به این موضوع گزارش منتشر نمودند، واژه- نام “بلوچستان” برای نامگذاری یکی از استانهای تازه تاسیس، حتی وجود ندارد.
آنان نامهای دیگری از برای سه استانی که سایت “اتحاد جنوب” آورده است آورده اند، که عبارتند از – استان سیستان با مرکزیت زابل، استان مکران با مرکزیت زاهدان و استان ساحلی با مرکزیت ایرانشهر (پهره) (3)

بسیاری از فعالان فرهنگی و اجتماعی و نیز رهبران مذهبی و در واقع همه مردم بلوچ آشنا و آگاه به معنی و ارزش مقوله –هویّت قومی و نمادهای ملّی- و حتی چند تن از نمایندگان استان در مجلس حکومتی که از سوگند و قسم خوردگان و سرسپردگان به مسلک سرکوبگر و خونخوار ولایت فقیه هستند، با چنین طرحی ابراز مخالفت نمودند و آنرا اقدامی نامعقول بشمار آوردند و از رژیم خواستند، که از – این – تصمیم خود منصرف شود.(4)

در مورد – این – موضوع، سران و در رأس آن مسئولین وزارت کشور، مزیت تقسیم و چند استان شدن استان سیستان و بلوچستان را، تعلق گرفتن بودجه های دولت به استانها، همچنین رشد و توسعه اقتصادی سریعتر در استان، رفاه اجتماعی مردم و مدیریت امور اداری بهتر در استانهایی که بوجود خواهند آمد، توجیه
کردند.
حتی آخوند مصطفی پور محمدی که وزیر کشور وقت در کابینه محمود احمدی نژاد بود، در یک گفتگویی با رسانه های رژیم اظهار کرد، که هر استان در ایران طبق معمول سالانه یک بودجه ای از دولت دریافت می نماید، و تنها دریافت این بودجه و مصرف نمودن آن در استان مطبوع، به توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی مردم آن استان میانجامد!
اما وی نه گفت که، چرا آن بخش از مردمان بلوچ که سرزمینشان هشت دهه پیش، به زور و بدون رضایت میلشان به استانهای همجوار ضمیمه و به ضرب زور سرنیزه رضاشاهی، آنان شهروند استانهای خراسان جنوبی، کرمان و هرمزگان گردانیده شده اند، در مقایسه با بلوچها ساکن در استان سیستان و بلوچستان، حتی بیشتر مورد آماج انواع تبعيض های اقتصادی، اجتماعی، معیشتی، تحقیر فرهنگی و مذهبی قرار داده شده بسر میبرند و در چنگال فقر و محرومیت مطلق و جانکاه گرفتارند!؟

اما همانطور که برای خلق بلوچ پیداست، همه حکومتهای هشت و نیم دهه گذشته و نظام های سیاسی یکدست و تمامیتخواه ایران، دائم تلاش کرده اند، نمادهای هویتی قوم بلوچ را از سرزمینی (بلوچستان ایران) که مردمانش (بلوچها) به لحاظ نژادی و فرهنگی، مذهبی و زبانی، با زبان، فرهنگ و مذهب مورد حمايت رژیم ها و دولت های مرکزی، متفاوت است، را نیست و نابود کنند.
در این مورد میتوان به عنوان نمونه از ضدیت، نژاد پرستی و دشمنی حکومت های زورگو و تمامیت خواه ایران با نمادهای هویتی بلوچ و بلوچستان، به تغيير اسامی شهرها و آباديهای بلوچستان، مانند تغيير نام “پهره” به ايرانشهر، “گِه” به نيکشهر، “گنداوگ” به قصرقند، “دزّآپ” به زاهدان، “حسين آباد” به زابل اشاره نمود.
با توجه به عملکرد و برخورد –اشغالگر مأبانه- سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دولتِ فعلی ایران نسبت به بلوچها، می توان حدس زد و گمان بُرد، که نظام ج ا تصمیم دارد، اگر طی چند سال آینده بر اریکه قدرت سیاسی و حکمرانی کشور ایران بتواند باقی بماند، به هر صورتی که باشد، با توسل بر ابزارهای سرکوب، زندان، ترور و سر به نیست کردن فعالان مذهبی، اجتماعی و فرهنگی، و با انداختن ترس و وحشت بر جان مردم عام و خاص، همچنین با اختلاف افکنی بین طایفه های بلوچ، و در مواقع ضروری اگر لازم ببیند با بهره گیری از نیروهای امنیتی و قشون نظامی، طرح های-بلوچ ستیز- خود را عملی سازد.

آیا کسی از ایرانیان میداند، این استان “سیستان” ی که در این نامه اداری از آن نامبرده شده، در کجای ایران واقع شده است؟ بنده هر چه گشتم در نقشه فعلی ایران، استانی به این نام نیافتم
آنچنان که قانون اساسی حکومت تصریح میکند، همه مردمان ساکن در ایران شهروند این کشورند، رژیم ج ا نیز بر حفظ، پاسداری و احترام گذاشتن به هویت و فرهنگ قوم بلوچ، به عنوان – بخشی از فرهنگ و هویت ملّی ملّت ایران- بطور شرعی و قانونی موظف میباشد.
با توجه به اصول مصرح در قانون اساسی که حقوق بنیادی و شهروندی اقلیت های ملّی را تعریف و تعیین کرده است، حال این سوال پیش می آید که، اگر بلوچستان بخشی از خاک کشور ایران میباشد و –هویت فرهنگی و قومی قوم بلوچ، نیز –بخشی از هویت ملّی ملت ایران- است، پس چه لزومی دارد که سران رژیم ج ا “اتحاد و همگرایی ملّی ایران” را به مخاطره بیندازند و در تاریخ به عنوان «خیانتکاران به منافع، هویت ملّی و فرهنگ ایران» توسط نسل های آینده لعن و نفرین شوند؟

جواب این پرسش ساده است، اولأ سران نظام ج ا ایران- فرهنگ و هویت ملّی، ملت ایران قبل از اسلام را نجس، غیر اسلامی، گبّری، آتش و خورشید پرستی و الحادی و طاغوتی و….میدانند در این خصوص بلوچها نیز از دیدگاه آخوندها از دیگر ایرانیان مستثنی نیستند و به لحاظ دینی قبل از اسلام، هیچ فرقی میان بلوچ و غیر بلوچ ایرانی وجود نداشته است و همه آنان بر اساس دیدگاه آخوندهای امروز، کافر بوده اند.
(ادامه مطلب را در آدرس سایت ذکر شده ذیل مرور نمائید)

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا