انقلاب اسلامی و تبارشناسی تروریسم معاصر
حسن شریعتمداری : در واقع، بنیانگذار ترور متأسفانه ما ایرانیان بوده ایم. ولی در دورۀ معاصر، برغم ملاحظات انتقادی آقای کاظمیان در مورد تفاوت شیعه گری و سلفیسم، به کارگیری ترور و کشتار برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی با حکومت اسلامی ایران آغاز شد و چنین روشی قبلاً در بین اهل تسنن رایج نبود. نمی شود این واقعیت را انکار کرد که از زمان روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران سیاست “نصربالرعب” از همان دورۀ زمامداری آقای خمینی به رویکرد حکومت اسلامی ایران چه در قبال مخالفان و چه به منظور صدور انقلاب اسلامی تبدیل شد
در “زمینه ها و زمانه ها”ی این هفته سوءقصدهای تروریستی اخیر به جان روزنامه نگاران و شهروندان فرانسوی مناسبت گفتگو با آقایان مهدی مظفری، استاد روابط بین الملل در دانمارک، حسن شریعتمداری، تحلیلگر، و مرتضی کاظمیان، فعال سیاسی “ملی-مذهبی”، است. شرکت کنندگان در این بحث در تبارشناسی تروریسم معاصر اسلامی جایگاه و نقش انقلاب اسلامی ایران و همچنین پی آمدهای سیاسی و بین المللی خودآگاهی افکار عمومی اروپا در این خصوص را بررسی کرده اند.
عاملان سوءقصدهای اخیر تروریستی پاریس اعتراف کردند که به فرمان القاعده و گروه “دولت اسلامی” روزنامه نگاران و شهروندان عادی در فرانسه را به قتل رساندند؛ با این تفاوت که این فرمان توسط جوانانی به اجرا گذاشته شد که به نسل های دوم یا سوم مهاجران تعلق داشتند و به همین دلیل دیگر مهاجر به معنای واقعی کلمه به شمار نمی رفتند.
با این حال، دو خصیصه عاملان سوءقصدهای تروریستی پاریس را همانند بسیاری از بینادگرایان یا جهادیون در کشورهای اروپایی متمایز می کنند : غالباً اینان “بزهکاران” یا “طردشدگان اجتماعی” معرفی می شوند که در عین حال کمترین معرفتی نسبت به اسلام بمثابه دین نداشته، هر چند به نام آن دست به جنایت می زنند.
همین دو ویژگی گویای خصیصۀ عمومی دیگری نیز هست و آن اینکه نه فقط اسلامگرایی، بنیادگرایی یا “جهادگرایی” در خشن ترین اشکال خود به ثابت زندگی کشورهای غربی و اروپایی بدل شده، بلکه این خشونت ماهیتاً به بحران های جاری خاورمیانه از سوریه تا یمن، از عراق تا پاکستان نیز گره خورده است. یعنی : به آنچه “جهان اسلامی” یا مسلمان خوانده می شود که وسیعاً همچنان اسیر عقب ماندگی یا استبداد و به ویژه استبدادهای دینی است، زیرا، بازمانده از طرح تجدد و روشنگری و اصلاحات بزرگ سیاسی و مذهبی بوده است.
مایلم گفتگوی امشب را با پرسشی از آقای مهدی مظفری، اسلام شناس و استاد روابط بین الملل در دانشگاه “آهوروس دانمارک”، آغاز کنم : به نظر شما آقای مظفری سوءقصدهای تروریستی اخیر در پاریس به ویژه علیه مجلۀ “شارلی هبدو” آیا سرآغاز نوعی خودآگاهی در نزد مردمان اروپایی دربارۀ جایگاه و خطرات اسلامگرایی، نه فقط در فرانسه، بلکه در کل اروپا به نظر می رسد، و شما چه ویژگی و دورنمایی برای این خودآگاهی ترسیم می کنید؟
مهدی مظفری : تروریسم اسلامی را باید در بُعدی تاریخی بررسی کرد. در یک نگاه سریع تاریخی می توان گفت که از سال 1928 یعنی از زمان تأسیس سازمان اخوان المسلمین در مصر تا سال 1978 که سرآغاز انقلاب اسلامی در ایران است، تروریسم اسلامی در این فاصلۀ زمانی پنجاه ساله مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. بر اساس پژوهش هایی که انجام داده ام، تروریسم اسلامی در نخستین دورۀ حیات خود چه در هیئت “اخوان المسلین” در مصر و چه در قالب سازمان “فدائیان اسلام” در ایران پس از دومین جنگ جهانی دو خصیصۀ بارز داشته است : مشخصۀ اول این بوده که اهداف این تروریسم در آغاز نخست وزیران و اُمرای نظامی بومی بوده اند. برای نمونه، نخست وزیر مصر به دست سازمان اخوان المسلمین به قتل رسید، در حالی که در ایران، “فدائیان اسلام” علاوه بر قتل سپهبد علی رزم آرا، عبدالحسین هژیر و احمد کسروی به جان حسین فاطمی و حسین علاء نیز سوءقصد کردند.
مشخصۀ دوم تروریسم اسلامی در همین دوره این است که هدف سوءقصدهایش هرگز شخصیت های خارجی نبود. یعنی در این دوره هیچ شخصیت خارجی غیرمسلمانی هدف سوءقصد گروه های تروریستی اسلامی قرار نگرفت. اما، با شروع انقلاب اسلامی ایران در سال 1978 و آتش زدن سینما رکس آبادان به دست مسلمانان بنیادگرا چرخشی مهم در نخستین خصیصۀ تروریسم اسلامی روی داد. با واقعۀ سینما رکس آبادان برای اولین بار مردم عادی هدف سوءقصد اسلامگرایان قرار گرفتند و به این ترتیب حدود چهار صد شهروند عادی ایرانی به دست اسلامگرایان در آتش سوزانده شدند.
با روی کار کردن اسلامگرایان در ایران در سال 1979 خصیصۀ دوم تروریسم اسلامی نیز دچار تغییر ماهیت شد. شروع این تغییر، سوءقصدهای انتحاری علیه سربازان فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی در سال 1983 در بیروت بود. این سوءقصدها نخستین سوءقصدهای انتحاری مسلمانان علیه خارجیان غیرمسلمان شناخته می شود. این شکل ویژه تروریسم اسلامی به مرور ابعاد و اشکال مختلفی به خود گرفت که ریشه اش در هر حال انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 بود. پس از این دوره همه، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، مسلمان و غیرمسلمان، هدف سوءقصدهای تروریستی قرار گرفتند. سوءقصدهای اخیر تروریستی در پاریس به ویژه علیه نشریه “شارلی هبدو” ریشه در تحولات کیفی دارد که منشاء آن انقلاب اسلامی ایران است. به این ویژگی بد نیست که ما ایرانی ها توجه داشته باشیم.
اجازه بدهید که به این یادآوری تاریخی صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط آیت الله خمینی را نیز اضافه کنیم که نوعاً بی سابقه بود. آقای کاظمیان به گمان شما به عنوان فعال سیاسی “ملی-مذهبی” تا کجا روی کار آمدن روحانیون در ایران به یاری نیروهای ملی و مذهبی در سال 1979 سرمنشاء جهادگرایی یا تروریسم اسلامی معاصر بوده است؟
مرتضی کاظمیان : ممنونم از این پرسش. زیرا، در این مورد من با آقای مظفری اختلاف نظر دارم. به این معنا که اگر چه حکومت اسلامی ایران ماهیتا اقتدارگرا است و به عنوان دولتی رانتی ویژگی ایدئولوژیک دارد و طبیعتاً به عنوان استبداد دینی دگراندیشی را برنمی تابد و به اشکال مختلف مخالفان را سرکوب می کند، اما، ارتباط دادن جمهوری اسلامی ایران به سوءقصدهای اخیر تروریستی در پاریس و یا اقدام های داعش در عراق و سوریه خیلی به جا نیست. ارتباطی اگر در میان باشد مربوط است مثلاً به پشتیبانی رژیم اسلامی ایران از حکومت بشار اسد که بستر بحران کنونی منطقه و برآمدن داعش در سوریه و عراق بوده است. نسبت دادن داعش به جمهوری اسلامی مناسبتی ندارد، به ویژه اینکه اگر انقلاب اسلامی را نتیجۀ تلاش های نیروهای ملی، ملی-مذهبی و مذهبی بدانیم.
آقای حسن شریعتمداری نظر شما در اینباره چیست؟ تا کجا انقلاب اسلامی مبداء تحولات اسلامگرایی یا دست کم یکی از مؤلفه های مهم آن طی سه دهۀ گذشته به شمار می رود؟
حسن شریعتمداری : از نظر تاریخی حق با آقای مهدی مظفری است، هر چند می توان تبار تروریسم اسلامی را به گذشته های دورتر نیز رساند. در این معنا، نخستین مصادیق تروریسم اسلامی شاید قتل خواجه نظام الملک به دست فرقۀ اسماعیلیه و یا قتل ناصرالدین شاه به وسیلۀ میرزا رضا کرمانی باشد. در واقع، بنیانگذار ترور متأسفانه ما ایرانیان بوده ایم. ولی در دورۀ معاصر، برغم ملاحظات انتقادی آقای کاظمیان در مورد تفاوت شیعه گری و سلفیسم، به کارگیری ترور و کشتار برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی با حکومت اسلامی ایران آغاز شد و چنین روشی قبلاً در بین اهل تسنن رایج نبود. نمی شود این واقعیت را انکار کرد که از زمان روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران سیاست “نصربالرعب” از همان دورۀ زمامداری آقای خمینی به رویکرد حکومت اسلامی ایران چه در قبال مخالفان و چه به منظور صدور انقلاب اسلامی تبدیل شد. و اگر امروز پرونده های ترور نخستین دورۀ جمهوری اسلامی گشوده شود معلوم خواهد شد که به غیر از کشتارهای اولیه نه فقط دست کم حدود 180 تن از ایرانیان خارج کشور به دست حکومت اسلامی ترور شدند، بلکه بسیاری از انفجارها و سوءقصدهای تروریستی در اقصی نقاط جهان به دست همین حکومت صورت گرفته است.
مهمتر از همه رقابتی که آقای خمینی بین شیعه سیاسی اقلیت و اهل تسنن اکثریت به وجود آورد، کشورهایی نظیر عربستان سعودی و همچنین قطر را در تلاش برای حفظ موجودیت شان به پشتیبانی مالی، سیاسی و لجستیکی از گروه های جهادی واداشت. در واقع، وضعیت حاضر ارمغان اسلام سیاسی است که آخرین نتایجش را امروز می بینیم.
آقای مهدی مظفری آگاهی اروپایی از این تبار تروریسم اسلامی چه تاثیری بر رویکرد و سیاست خارجی غرب در قبال بحران های جاری خاورمیانه خواهد گذاشت و به اتخاذ چه سیاستی در قبال جمهوری اسلامی ایران منجر خواهد شد؟
مهدی مظفری : …سوءقصدهای اخیر تروریستی در پاریس می تواند سرآغاز دورۀ جدیدی باشد. برای اولین بار کشورهای اروپایی از دانمارک تا فرانسه در صف واحد علیه تروریسم اسلامی به مقاومت برخاسته اند و خواستار صیانت از ارزش های دموکراتیک به ویژه آزادی بیان و اندیشه هستند. ملت های اروپایی پس از سال های تحمل و مدارا دیگر از این پس دست اندازی اسلامگرایان و اقدامات آنان علیه اصول و ارزش های دموکراتیک را از خلال پدیده هایی نظیر “حجاب”، جدا کردن دختران و پسران از یکدیگر از سنین کودکی در مواردی نظیر فعالیت های ورزشی و خلاصه تحمیل شریعت را نمی پذیرند. آنان خواستار آن هستند که جمعیت های مسلمان همانند دیگران ضمن احترام نهادن به ارزش های دموکراتیک بپذیرند که آنان در بادی امر همانند پیروان دیگر ادیان شهروندان جوامع آزاد هستند. من فکر می کنم و امیدوارم که خود جمعیت های مسلمان نیز به این نتیجه رسیده باشند. محمد السیسی، رییس جمهوری مصر، در نطق اخیرش در دانشگاه الازهر نه فقط خواستار اصلاح دینی، بلکه خواستار انقلاب در دین شد و گفت : اسلام نیازمند یک انقلاب فکری است…