بيانيه حزب مردم بلوچستان در باره “انتخابات” دوره دوازدهم رياست جمهوری در ايران
افرادی از حاميان “ولایت فقیه” و”قانون اساسی” نظام موجود ، در یک نمایش انتخاباتی از فیلتر شورای نگهبان گذرانده شده و برای سرگرمی مردم در “انتخابات”، جناح های حآکم برای سهم طلبی جناحی به رقابت با يکديگر وا داشته ميشوند
بيانيه حزب مردم بلوچستان در باره “انتخابات” دوره دوازدهم رياست جمهوری در ايران
در جوامع دموکراتيک انتخابات به عنوان مکانيسم و وسيله ای سیاسی جهت تعیین سرنوشت مردم بدست مردم شناخته شده است. پايه اساسی چنين مکانيسمی وجود احزاب، سازمانها، حضور تشکلات، نهادهای سياسی و صنفی، حمايت و پشتيبانی بدون قيد و شرط دولتهای حاکم از حقوق مدنی تمامی شهروندان با حقوق برابر در جامعه است.
در فضای خفقان حاکم و عدم حضور احزاب سياسی از انتخاب نمايندگان شورا های شهر و روستا گرفته تا نمايندگان مجلس قانونگزاری و ریاست جمهوری، امر “انتخابات” در سرتاسر کشور در همه سطوح با گزینش خودیها به یک نمایش تبلیغاتی مهندسی شده تبديل گشته است.
اين نمايش توسط دولت جمهوری اسلامی ایران برای موجّه جلوه دادن حاکميت نظام در داخل و مشروعيت بخشيدن به آن در مجامع منطقه ای و بين المللی و با ترفندهای متفاوت به اجرا در ميآيد. افرادی از حاميان “ولایت فقیه” و”قانون اساسی” نظام موجود ، در یک نمایش انتخاباتی از فیلتر شورای نگهبان گذرانده شده و برای سرگرمی مردم در “انتخابات”، جناح های حآکم برای سهم طلبی جناحی به رقابت با يکديگر وا داشته ميشوند.
در دوران “انتخابات”، رژیم حاکم با تهديدهای گوناگون و بهره گيری از انواع فریب وحیله، مردم را بصورت ابزارهای تبلیغاتی و نمایشی به پای صندوق های رأی گيری ميکشاند. با استقرار صندوق های محدود رأی گيری، تجمعات و صف های طولانی رای دهندگان را ایجاد می کند تا بدينطريق آمار مشارکت بالای مردم را، به رخ جهانيان بکشد و اينچنين تداوم ستم ملی، مذهبی، سرکوب و تبعیض بویژه در مناطقی مثل بلوچستان را توجيه نمايد.
طبق قانون اساسی و بر اساس فقه مذهب شیعه دوازده امامی حاکمیت از مردم سلب گرديده و قدرت تماماً به یک شخص مذهبی بنام “ولی فقيه مطلقه” داده شده است.
پايه و بنياد قانون اساسی ایران بر اساس برتری طلبی ملی و مذهبی يک ملت از مجموعه ملتهای ساکن در اين سرزمين نوشته شده است۔ قانون اساسی ایران با رسمیت دادن به زبان فارسی و مذهب شیعه دوازده امامی و انتخاب ولی فقيه با قدرت مطلق، و رئيس جمهور و ديگر مقامات اجرايی رده بالا از اين مذهب، عملا” حاکمیت را نماينده يک هويت اجتماعی، يعنی “شیعه- فارس” در آورده است. گروه های اجتماعی غير فارس و غير “شيعه دوازده امامی” و تمامی زنان جامعه به شهروندان درجه سوم و چهارم تبديل شده اند.
قانون اساسی و سياستهای عملی نظام حاکم در ايران، حقوق سیاسی، تاریخی ، فرهنگی و هویتی ملت بلوچ و دیگر ملل غیر فارس را غیرقانونی نموده است۔ تنها یک ملت بعنوان “ملت ایران” که نظام حاکم بر بنیاد آن هویت يافته است، به رسميت شناخته ميشود و قانونيت دارد، و آن ملت فارس است. ملتهای ديگر ترک، کرد، عرب، ترکمن، لر و…. با ادبیاتی تحقیرامیز “اقوام” ناميده ميشوند! از آنجا که زبان و فرهنگ و مذهب ملت حاکم قانونی شده است، هم اکنون یک اتحاد نانوشته بین رژیم جمهوری اسلامی ایران و بخشی از جریانها و نیروهای مرکزگرای اپوزیسیون فارس، در داخل و خارج طوری شکل گرفته است، که دیدن تفاوت بین جریان های ناسیونالیسم فارس و فرقه گرايان مذهبی شیعه دوازده امامی مشکل شده است.
با اندکی بررسی از موقعیت ملت فارس در مقایسه با موقعیت ملت بلوچ و ديگر ملل خآرج از حاکميت، به راحتی ميتوان دريافت که اگر چه بخشی هایی از ملت فارس با رژیم مذهبی شیعه در تضاد هستند،
اما با آن تضاد هویتی ندارند و برخی از اين اپوزيسيون، در صورت به خطر افتادن اين هويت، تا اعلام رسمی جان بازی در کنار اين رژيم پيش رفته اند۔ تاریخ ایران کنونی در راستای هويت سازی ملت فارس تعریف شده است و برای اینکه بتوانند هویت تاریخی و تاریخ تحریف شده خود را تثبیت کنند،
تاریخ ملت بلوچ و سایر ملتهای غیرفارس راهمواره سانسور، سرکوب و تحریف نموده و امکانات اقتصادی سرزمین آنها مداوما چپاول و در فقر و عقب ماندگی اقتصادی نگهداشته شده اند. رژیم ایران بر خلاف ادعای خود و حامیانش، خواستار ادامه شرایط کنونی در منطقه است و هیچگاه در صدد آبادانی، امنیت، رفاه و ایجاد ثبات در بلوچستان نبوده، بلکه همیشه از یک سیاست بی ثبات کننده همراه با تبعیض فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و کشتار مردم بلوچ چه در زندانها و یا ترورو کشتارهای خارج از قوانين خود نظام، در هر مکانی در بلوچستان و هر جایی دیگر که مقتضی دیده است برای تسلط کامل بر منطقه و اجرای سیاستهای همسان سازی پیروی کرده است.
لازم به يادآوری است که: سرزمين بلوچستان که از اواسط قرن نوزدهم به اين سو، با حمايت و برنامه ريزی های بريتانيا به اشغال دولت مرکزی ايران (در دوران قاجاريه) در آمد، جولانگاه نیروهای نظامی-امنيتی دولتهای مرکزی ايران گشته است .
مسئول مرصاد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ايران که تحت فرماندهی مستقيم ولی فقيه است، در مصاحبه ای با روزنامه اطلاعات گفت: «به ما دستور داده نشده کسانی را که اسلحه دارند دستگیر کنیم و تحویل دهیم، بلکه دستور داده شده است هر کجا آنها را دستگیر کردیم در جا اعدام کنیم.» [1]
سازمان عفو بینالملل در ماه آگوست 2007 میلادی از شمار بسیار نامتناسب اعدامیهای بلوچ (50 نفر بلوچ اعدامی از کل 166 نفر اعدامی در ایران) خبر داد. بر اساس اين گزارش سازمان عفو بینالملل، دولت ایران همواره از حکم اعدام بعنوان زهرچشم گرفتن و ایجاد رعب و وحشت در بین اقلیتهای ملّی استفاده کرده است».[2]
پس از انضمام بخش غربی بلوچستان به ايران، مردم بلوچ از حاکمیت ملی خود محروم گشته اند و برای دستیابی به حاکمیت خود به عنوان یک ملت که حق طبیعی و تاريخی هر ملتی است، مداوماً و به شکل های گوناگون در مقابل هژمونی طلبی حاکمیت تهران مقاومت و مبارزه نموده اند.
ایران بلوچستان را مستعمره خود می داند و در ادبیات خود از بلوچستان به عنوان منطقه ای اشغال شده “با زور گرفته شده” یاد می کند و بنا بر چنين دلیلی، سرزمین مردم بلوچستان را جزئی از سرزمین تاریخی خود می داند و با رفتار و سياستهای استعمارگرانه ، مصمم است هويت آنها را نفی و در هویت دولت حاکم جذب و ادغام نماید.
رژیم ایران با عملکردهای مخرّب اقتصادی و سياسی خود، امکان ادامه تحصیل و کاریابی را برای جوانان بلوچ به بن بست رسانده است، این در حالی است که امکانات کاریابی، حمايت های تحصیلی و سرمایه گزاری را برای غیر بلوچهای مهاجر در بلوچستان تسهیل مينمايد. با پیشبرد این سیاست، رژیم در صدد تغییر بافت جمعیتی در منطقه است تا مردم بلوچ را در سرزمین تاریخی خود تبديل به اقلیت نمايد و از میان بردارد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی در سال 1997 نوشت که مناطق بلوچ نشین در ایران طوری تقسیم شده اند که تناسب جمعیتی آنها دگرگون شود، تا از وجود یک واحد با اکثریت بلوچ نشین جلوگیری گردد. غیربلوچ ها برای مهاجرت به مناطق بلوچ نشین تشویق می شوند، در این گزارش از سیاست سیستماتیک دولتی برای تغییر بافت جمعیتی در بلوچستان پرده برداشته شده است[3]
دولت روحانی برنامه جدیدی برای تغییر بافت جمعیتی بلوچستان در مناطق ساحلی اعلام کرده است. با وجود بیکاری گسترده در میان جوانان تحصیلکرده بلوچ، جمهوری اسلامی برای تغییر بافت جمعیتی منطقه با فراهم آوردن تمامی تسهیلات معیشتی، غیر بومیان را تشویق به مهاجرت به منطقه میکند تا تناسب جمعیت را به ضرر مردم بلوچ تغییر دهد.
اکبر ترکان دبیر شورای عالی مناطق آزاد، از برنامه دولت برای افزایش 3 برابری جمعیت در سواحل جنوبی ایران خبر داد. او با بیان اینکه در برنامه ششم، توسعه سواحل مکران (دریای عمان) در دستور کار قرار گرفته است خاطرنشان کرد: هدف اولیه طرح این است که چگونه می توانیم جمعیت سواحل جنوبی ایران را از 1.5 میلیون نفر به 5 میلیون نفر برسانیم که از این تعداد نیمی در سواحل خلیج فارس و نیمی دیگر در سواحل دریای عمان مستقر شوند. [4]
سیاست های جمهوری اسلامی ايران که دولت روحانی پيش برنده آن است و حتما توسط دولت ها بعدی پیگیری میشود، زنگ خطر بزرگی برای مردم بلوچستان است.
در نشریات دولتی و رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی بجای کاربرد کامل نام کنونی استان يعنی “سیستان و بلوچستان” ( حال آنکه در دوران رضا شاه، “بلوچستان” ، در دوران محمد رضا شاه به “بلوچستان و سیستان” و در اوايل حکومت جمهوری اسلامی به “سيستان و بلوچستان” تغييرنام يافته است) تلاش ميشود که با حذف نام “بلوچستان” فقط از نام “سیستان” استفاده شود.
حال آنکه تاريخاً، سیستان همانند مکران و سرحد یک واحد جغرافیایی در سرزمین تاریخی بلوچستان است. با تقسیم بلوچستان توسط بريتانيا بین کشورهای افغانستان، ایران و پاکستان، منطقه مکران بین ایران و پاکستان و منطقه سیستان بین افغانستان و ایران تقسیم گرديد. هم اکنون رژیم ایران با حذف نام بلوچستان و تقسيم اين سرزمین تاریخی، در صدد محو هویت ملت بلوچ است.
حکومت پهلوی در دوران رضاشاه، بخش های وسيعی از بلوچستان را جدا و ضميمه استانهای همسايه کرمان و هرمزگان و خراسان نمود، اکنون مردم بلوچ در آن مناطق پس از گذشت نزديک به يک قرن هنوز با تبعیضات فراوان هويتی و اقتصادی دست به گريبان هستنند. همواره استفاده از عنصر مذهب در سیاست، پدیده ای تنش آفرین و تفرقه آمیز در ميان مردم هر جامعه بوده است. رسميت مذهب شيعه در دوران صفويه و اينک رسميت دوباره پررنگتر و افراطی آن در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، باعث بیشترين تفرقه در ميان مردم گوناگون با فرهنگها، اعتقادات و اندیشه های متفاوت در ايران و منطقه شده است،
اينگونه حکومتها برای پیشبرد اهداف و سياستهای برتری طلبانه، استعماری و استثماری خود، دين اسلام را از یک دین خدایی به یک دین دولتی و سیاسی تبديل کرده اند. در مقطع تاريخی کنونی که فاکتورها واهرم های زيادی به دنبال تضعيف وجود تاريخی ملت بلوچ و حذف هويت ملی او از صفحه تاريخ ميباشند، اهميت مبارزه جمعی برای بدست آوردن “حاکميت ملی” که حق طبيعی و تاريخی ملت بلوچ ميباشد،
از هر زمان ديگری به مراتب برجسته تر گشته است.
حزب مردم بلوچستان انتخابات در جمهوری اسلامی ایران که مردم با تحدید و تطمیع در آن کشانده میشوند را نمایشی برای کسب مشروعیت از دست رفته نظام و نشاندهی تثبیت آن در افکارجامعه جهانی می بیند.
حزب مردم بلوچستان 9 اردی بهشت ماه 1396 برابر با 27 ماه آپريل 2017