سرفه های خونین؛ هشت سال حبس عبدالکریم شه بخش، چوپانی با اتهامات امنیتی
عبدالکریم شه بخش در مورد وضعیت زندگی خانواده اش پس از دستگیری وی نیز گفته است: “من چوپان بودم، ۶۰-۷۰ راس گوسفند داشتم. اما بعد از دستگیری، خانواده ام بی سرپرست شدند. گوسفندها را یکی یکی برای تامین هزینه های زندگی فروختند. فرزندانم به دلیل فقر از تحصیل بازماندند و الان هم دخترانم به سن ازدواج رسیده اند اما توانایی تامین جهیزیه را ندارند.”
خبرگزاری هرانا – عبدالکریم شه بخش، زندانی سیاسی ۵۵ساله سنی مذهب بلوچ در هشتمین سال حبس در تبعید در زندان مرکزی اردبیل بدون مرخصی و برخورداری از رسیدگی پزشکی از بابت بیماری های «آسم، تورم و زخم ریه» با سرفه های خونین به سر می برد. در مراجعات این زندانی به بهداری زندان، به وی گفته شده بایستی هزینه «۶۰۰ هزار تومانی» داروها را برای تهیه از خارج از زندان بپردازد.
درحالی که آقای شه بخش در هشت سال گذشته به دلیل زندانی بودن هیچ درآمدی نداشته و خانواده اش نیز در فقر ناشی از «بی سرپرستی» رنج می برند.
گزارش پیش رو شرحی است بر ۸ سال شکنجه و تبعیض مذهبی این شهروند که به شغل چوپانی مشغول بوده و با اتهامات امنیتی به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عبدالکریم شه بخش فرزند نور محمد ۵۵ ساله ساکن شهرستان خاش در استان سیستان و بلوچستان در تاریخ ۱۶/۲/۱۳۸۸ به اتهام «همکاری با جندالله» توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شد.
به گفته عبدالکریم شه بخش، وی چوپانی بوده و در کوه با عده ای برخورد کرده که از او آب و غذا خواسته اند و او «در راه رضای خدا» به آنان آب و غذا داده است.
اما پس از دستگیری ماموران اداره اطلاعات وی را مورد شکنجه قرار داده اند تا بگوید کسانی که پنهان کرده کجا هستند.
یکی از شکنجه های وی بسته شدن به «تخت معجزه» و تحمل ضربات کابل یا تسمه به کف پایش بوده تا حدی که کف پایش می شکافته و خون جاری می شده است. با این حال پاهای وی را با پلاستیک بسته و باز هم مورد ضرب و شتم قرار داده اند تا وی از هوش رفته است.
آقای شه بخش با عملیات احیا و ماسک اکسیژن به هوش آمده است. پس از بهوش آمدن، بازجویان برگه بازجویی «نوشته شده» به او داده اند و گفته اند چون بی سواد هستی بی گناهی ات را نوشته ایم و فقط انگشت بزن تا آزادت کنیم.
پس از یک ماه بازجویی در اداره اطلاعات، عبدالکریم شه بخش به زندان زاهدان منتقل شد. در این زمان وی توسط ماموران زندان متوجه شد که اتهام وی را «همکاری با گروه ریگی» درج کرده اند. وی در این مورد به نزدیکانش گفته بود: “وقتی این را شنیدم تمام بدنم سرد شد.
حتی بازجوها در این مورد از من سئوال هم نپرسیده بودند که من پاسخی بدهم.” بعد از گذشت چهارماه در جلسه دادگاه وی بار دیگر در مورد کسانی که «در کوه ملاقات کرده» سئوال شده و دوباره توضیحات قبل را ارائه داده و سئوال دیگری از او نپرسیدند.
چند ماه بعد درحالی که آقای شه بخش «منتظر آزادی اش» بود، حکم ۱۵ سال حبس در تبعید در زندان اردبیل با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با گروه عبدالمالک ریگی» به وی ابلاغ شد. بعد از یک سال نگهداری در زندان زاهدان، در تاریخ ۲۷ دیماه ۱۳۸۹ حکم حبس این زندانی در تبعید به اجرا درآمد و به زندان مرکزی اردبیل منتقل شد. آقای شه بخش در این مورد نیز نقل کرده:
“وقتی وارد زندان اردبیل شدم انگار وارد یک زندان خارج از کشور شده بودم، من که زبان فارسی بلد نبودم حال باید چطور با زبان ترکی کنار می آمدم. اوایل به خاطر زبان خیلی سختی کشیدم و نمی فهمیدم چه می گویند و کسی هم نمی فهمید من چه می گویم.
بعد از نگهداری ۴ ماهه در بند ۷ زندانیان سیاسی به بند دو مشاوره منتقل شدم. به خاطر مذهب اهل سنت و طریقه نماز خواندنم سختی های بسیاری کشیدم.
توسط زندانیان حتی موقع وضو گرفتن مورد توهین قرار می گرفتم تا اینکه یکی از زندانیان با انسانیتی که داشت دلش برایم سوخت و در بند اعلام کرد کسی با دین این زندانی کاری نداشته باشد.
بعد از ۴ ماه دوباره به دستور رئیس زندان به بند ۷ منتقل شدم. نگاه مسئولین به بند هفت نگاه تبعیض آمیزی است. از همه کلاس های مهارتی و فرهنگی محروم هستیم. موقع ملاقات با خانواده باید با زبان فارسی صحبت کنیم.
من که فارسی بلد نیستم چطور با زن و بچه ام فارسی صحبت کنم. وضعیت تلفن هم تعریفی ندارد زمانش بسیار محدود است طوری که تا می گوییم سلام باید خداحافظی کنیم.” عبدالکریم شه بخش در «ماه رمضان» سال ۹۳ به همراه سه زندانی سنی مذهب دیگر توسط افسر نگهبان احضار شد،
اما وقتی از بند خارج شدند حدود ۶۰ الی ۷۰ نفر از زندانیان بند ۶ مواد مخدر با تحریک مسئولین زندان به عنوان «دشمنان حضرت علی» مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت،
به طوری که یکی از دندان هایش شکست و چشم، صورت و جای جای بدنش کبود شد. حتی یکی از کارمندان این زندان با نام «قلی زاده» که پدرش در درگیری با گروههای مخالف کرد کشته شده بود، به زندانیان گفته بود “پدر مرا اینها کشته اند، انتقام پدرم را از اینها بگیرید. ماهم گزارش نمی کنیم و افسر نگهبان هم هماهنگ است”.
این زندانی سیاسی در مدت ۸ سال گذشته از مرخصی محروم بوده، از بیماری های آسم، تورم و زخم ریه» رنج می برد. وضعیت جسمی وی و عدم درمان مناسب باعث شده وی همواره سرفه های خونین داشته باشد.
در مراجعات آقای شه بخش به بهداری زندان، به وی گفته شده “داروی تو موجود نیست و بایستی با هزینه ای که به ما میپردازی برایت از خارج زندان تهیه کنیم، چون سازمان زندان ها هزینه درمانی تو را به دلیل جرم ات پشتیبانی نمی کند”. این پاسخ مسئولین بهداری و درخواست هزینه درحالی است که عبدالکریم شه بخش در هشت سال گذشته به دلیل زندانی بودن هیچ درآمدی نداشته و خانواده اش نیز در فقر ناشی از «بی سرپرستی» رنج می برند.
یک منبع نزدیک به این زندانی در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “تنها داروی موجود در بهداری، اسپری اکسیژن برای آسم است که آن هم فقط برای رفع موقتی نفس تنگی کافی است. هزینه داروهای وی تنها ۶۰۰ هزارتومان است. اما نه زندان تقبل می کند و نه خودش و خانواده اش توان پرداخت چنین هزینه ای را دارند.”
عبدالکریم شه بخش در مورد وضعیت زندگی خانواده اش پس از دستگیری وی نیز گفته است: “من چوپان بودم، ۶۰-۷۰ راس گوسفند داشتم. اما بعد از دستگیری، خانواده ام بی سرپرست شدند. گوسفندها را یکی یکی برای تامین هزینه های زندگی فروختند. فرزندانم به دلیل فقر از تحصیل بازماندند و الان هم دخترانم به سن ازدواج رسیده اند اما توانایی تامین جهیزیه را ندارند.”