نمایش تحقیر آدمهای ندار یا روایت جذاب عشق و ایثار/ محمد بلوچ زهی بخشدار مرکزی شهرستان نیکشهر
کار به جایی رسیده که حتی در ماه مبارک رمضان آن هم به وقت عرفانی افطار از نمایش تظاهر نکبت بار و تحقیر آدم های ندار در رسانه ملی برخی از تهیهکنندگان و برنامه سازان برای جلب نظر مخاطب خویش و جذب بیشتر بینندگان دریغ ننمایند!
در میان واکنش های فراوان و نظرات مختلف نسبت به تولید و پخش یک برنامه تلویزیونی در باره بلوچستان که چند شب پیش به وقت افطار از رسانه ملی پخش گردید بیشترین واکنش ها مشابه و نزدیک به پاراگراف ابتدایی این یادداشت است.
لازم است در همین ابتدا یادآور شویم که یک بدبینی مضاعف نسبت به رسانه ملی در میان مردم سیستان و بلوچستان وجود دارد که نتیجه عملکرد صدا و سیما طی سالیان گذشته و برنامه سازی ها با تمرکز بر چند موضوع کلیشه ای از جمله قاچاق مواد مخدر،ناامنی و… در شکل گیری اینگونه ذهنیت ها بی تاثیر نبوده است.
این بی اعتمادی ایجاد شده نه کار بدخواهان است و نه توهم دوستان بلکه این نوع نگاه بدبینانه اوج آن از سالهای دهه 70 شکل گرفت آن زمان که بطور ثابت لوکیشن هر فیلم و سریال با موضوع مواد مخدر و ناامنی در سیستان و بلوچستان بود و با پوشش بلوچی.
بنابراین اگر اکنون نیز تلویزیون ولو با نیت خیر در خصوص مشکلات و معضلات سیستان و بلوچستان اقدام به برنامه سازی نماید اما باز هم مردم اینچنین نگاهی نسبت به تولیدات رسانه ملی دارند.
باری؛ همانطور که در ابتدا اشاره شد اواخر هفته گذشته از دو پزشک که اقدام نمودند به جمع آوری کمکهای مردمی در شبکه های اجتماعی بمنظور مدرسه سازی و فراهم نمودن برخی از امکانات و وسایل رفاهی برای روستایی مرزی و دور افتاده در بلوچستان، در برنامه تلویزیونی «ماه عسل» دعوت بعمل آمد اما محتوای این حضور با انتقادهای جدی و متفاوت کاربران شبکه های اجتماعی در سیستان و بلوچستان مواجه گردید.نقدهای سازنده ای که می تواند در ابعاد کلان توسط کارشناسان و صاحبنظران مورد توجه قرار گیرد و تحلیل.
اصلا جای بحث نیست که دو پزشک یا بخاطر محرومیت مردم منطقه و یا نه برای دستمزدهای بسیار بالایی که طرح تحول سلامت در چنین مناطقی تخصیص داده و یا با هر نیت دیگر محل خدمت خویش را روستاهای محروم بلوچستان برگزیده و نیز از فرصت حضور خود در مناطق محروم اینچنین با خیرخواهی استفاده می نمایند که خوشبختانه روز به روز بر آمار اینگونه انسانهای خیرخواه افزوده می شود و اتفاقا اقدام این دو بزرگوار نیز ارزشمند است و در خور تحسین و عشق و تلاش ایشان برای رفع مصائب همنوع نیز ستودنی.
… اما عیب کار اینجاست در کنار این دو پزشک خیر چند کودک از روستای مورد اشاره نیز در این برنامه حضور داشته اند تا از حضور آنها جهت ترسیم شرایط سخت زندگی در روستایی که فاقد برق است و آب و تلفن و سایر زیرساخت های لازم بویژه تلویزیون بهره جویند و بر ایشان ترحم ورزند و بر گفته های کودکان افسوس بخورند. پرسش اینجاست آیا این مصداق بارز استفاده ابزاری از کودکان نیست برای ترسیم محرومیت و فقر؟
آیا این راهبرد معقولی است برای قانع نمودن مسئولان جهت رفع محرومیت ها؟
آیا آنطور که در برنامه اشاره شد کودکانی که در مناطق عشایری و روستاهای دور افتاده بدون کمترین امکانات اولیه سرگرمی حتی توپ! و وسایل بازی زندگی می کنند با بازیهای کودکانه بیگانه اند؟!
باید یادآور شد که بیس بازیهای بومی و محلی استوار است بر طبیعت و مصالح طبیعی.احساس ترحم به کودکان مناطق کمتر توسعه یافته و تاکید بر فقر و محرومیت ایشان آن هم در یک برنامه تلویزیونی پربیننده چه تاثیر و تبعاتی بر روح و روان کودکان خواهد گذاشت؟
آیا مواجه مستقیم و غیر مستقیم کودکان با پرسش ها و اظهاراتی ترحم آمیز موجبات سرافکندگی،تحقیر و تضعیف اعتماد بنفس ایشان را موجب نخواهد شد؟
به هر روی بهتر است برنامه سازان تلویزیون قبل از رفتن به سراغ اینچنین سوژه هایی حساس با بهره گیری از نظرات کارشناسان و روانشناسان کودک مانع آسیب روحی و روانی و تحقیر نه تنها کودکان بلکه جمعیت هدف موضوع بحث برنامه شوند.