کشاورزان سیستان و بلوچستان در آغوش بیکاری و تشنگی/ دولت (حاکمیت) آدرس بهشت را می ‌دهد + عکس

 

اینجا همه چیز را بویِ نیستی و مرگ فراگرفته؛ حتی زمین‌های کشاورزی و رودخانه‌ها که حالا آبزیان مرده بر بستر آنها رخ می ‌نمایند. از همین رو اینجا کمتر آدمی را شاغل می‌ بینی؛ بیشتری‌ها بیکارند و ذهن خود را با آرزویِ داشتنِ کاری قلقلک می‌دهند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، زمین ترک برداشته، خاک همه جا را در خود گرفته است؛ حتی چشم‌ها را. اینجا اگر سایه‌ای بیابی حکم لنگه کفش در بیایان را دارد؛ چرا که تا کیلومترها دورتر خبر از آبادی، طراوت و نسیم پاییزی نیست. طوفانِ صحرا جای هر نسیمی را گرفته و ریه‌ها را خاکستری و موها را سفید کرده است.

اینجا همه چیز را بویِ نیستی و مرگ فرا گرفته؛ حتی زمین‌های کشاورزی و رودخانه‌ها که حالا آبزیان مرده بر بستر آنها رخ می‌نمایند. از همین رو اینجا کمتر آدمی را شاغل می‌بینی؛ بیشتری‌ها بیکارند و ذهن خود را با آرزویِ داشتنِ کاری قلقلک می‌دهند.

امسال عده بیشتری با فرارسیدن بادهای ۱۲۰ روزه زمین‌های خود را در اطراف دریاچه هامون بزرگترین پهنه آب‌های شیرین کشور رها کردند و روانه شهرها شده‌اند؛ چراکه بیماری سل و انواع ویروس‌ها که با طوفان می‌آیند، امانشان را بریده است.

به هر روی اندک زمانی است که دیگر نمی‌توان به سبب خالی شدن زمین‌های کشاورزی و بازارهایی که این محصولات را در آنها می ‌فروختند، از سیستان و بلوچستان به صورت شرافتمندانه  نان درآورد.

زابل، زهک، هیرمند، هامون و نیمروز شهرستان‌هایی هستند که جامعه شهری و روستاییشان بیشترین آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی را از تغییرات محیط زیستی تجربه کرده‌اند. شهرستان‌هایی که بیش از ۳۰۰ هزار نفر از جمعیت استان را در خود گرفته‌اند لذا خالی شدن‌شان فاجعه می‌افریند؛ آنهم چه فاجعه‌ای، فاجعه امنیتی؛ چراکه این مناطق با ولایت‌ تروریست‌پرور کشور افغانستان، نیمروز (یکی از بلوک‌های تقسیم شده عملیاتی طالبان) هم‌ مرز است.

از این رو یک فاجعه محیط زیستی از دل خود ده‌ها فاجعه دیگر می‌آفریند که اصلی‌ترین قربانیان آن نه دولت‌ها، بلکه مردم هستند؛ همان‌هایی که روزی‌شان را از دل زمین و رودخانه‌ها در می ‌آوردند و سفره‌های خود را با مائده‌‌های زمینی رنگین می‌کنند. به هر روی این سفره‌ها خالی است؛ چراکه کشاورزی به سبب کم‌ آبی و خشکسالی، نه در این منطقه بلکه در کل استان با تغییرات بنیادین مواجه است.

البته باد و طوفان همیشه هم برای سیستان و بلوچستان اتفاق بدی نبوده. تابستان داغی را تصور کنید که پایتخت‌ نشینان و آنها که در کلانشهرها زندگی می‌کنند، از شدت گرما حمام عرق می‌گیرند اما اینجا خنکایی که گاهی تا ۱۷۰ روز هم طول می ‌کشد بر سر و صورت ساکنان می‌وزد و نفس‌شان را تازه می ‌کند اما حالا گرد و خاک گیاهان را به طرفه‌العینی پیر و خشک می‌کند و به گفته محلی‌ها کاری می ‌کند که نتوانی از یک مزرعه چند هکتاری یک تن محصول برداری.

به هر صورت همه آنها که از این طریق امرار معاش می‌کردند، حالا به خاک سیاه نشسته‌اند. در شهرستان‌هایی که اقتصادشان وابسته به هامون است، سیاه‌ بختی به صورت یکسان بین کارگران فصلی و زمین‌‌داران توزیع شده است چرا که زمین‌های طوفان‌زده و فرورفته در ماسه و شن، خریداری ندارند.

کشاورزان و روستانشینان یعنی همه آنها که روی زمین‌های اطراف هامون کار می‌کردند یا می‌کنند، خود را با طعنه به سیاسیون و سیاستگذاران «مرزدار» می‌نماند و می‌گویند: ما روستاها را خالی کنیم، امنیت نمی‌ماند. پس تا دیر نشده فکری کنید و اجازه ندهید که برای همیشه زمین‌ها را ترک کنیم.

از نظر کشاورزان مهار شن و طوفان چندان سخت نیست و لذا دولت باید از خواب بیدار شود و برای احیای هامون آستین‌ها را بالا بزند. البته احیای هامون در گرو باز شدن دریچه‌‌های سد «کجکی» است که روی رودخانه هیرمند در خاک افغانستان قرار دارد. در عین حال دولت ایران باید با دیپلماسی فعال در پی حقابه ایران از رودخانه هیرمند باشد و نگذارد که این موضوع در کوران اختلافات مرزی به دست فراموشی سپرده شود.

جلوی کوچ مردم از روستا را می‌گیرند

«پرویز ایرندگانی» فعال کارگری در مورد تغییرات روستاهای شمال سیستان و بلوچستان به سبب ورشکستگی آبی و تحلیل رفتن بخش کشاوزی می‌ گوید: مردم این مناطق بیکار هستند؛ چون حتی آبی برای کشاورزی یافت نمی‌کنند؛ البته منابع آب شرب هم به سبب پایین رفتن سطح آب سد‌ها بسیار محدود شده‌اند. در یک کلام روستاهای استان در بی ‌آبی می‌سوزند اما مردم دم بر نمی ‌آورند. تمایل آنها برای کوچ و خالی کردن روستاها افزایش یافته است. به هر حال آنها نمی‌ خواهند که آینده فرزندانشان را فدای بیکاری و بی ‌آبی کنند.

وی می‌افزاید: شدت تخلیه روستاها به اندازه‌ای شده است که پلیس جلوی افرادی را اسباب خانه‌هایشان را بار وانت زده‌اند، می‌گیرد، اما مردم را نمی‌ توان اینگونه به ماندن قانع کرد، آنها کار می‌ خواهند و برای کار به آب احتیاج دارند. این یک معادله ساده و همه فهم است اما نمی‌ دانیم چرا مسئولان خود را به ندانستن می ‌زنند و همه چیز را گل و بلبل نشان می‌دهند.

این فعال کارگری با بیان اینکه در جنوب سیستان و بلوچستان نزدیک به ۳ هزار روستا اصلا آب ندارند، گفت: با تانکر برای این روستاها آب می ‌برند هرکدام از این تانکرها هم ۳۰ تا ۴۰ هزار تومان کرایه می ‌گیرند. با این وضعیت حمایت از اشتغال کشاورزی چه معنی دارد؟ متاسفانه طرح انتقال آب از دریای عمان هم به جایی نرسیده است؛ وگرنه به روستاهای چابهار که بدترین خشکسالی تاریخ را تجربه می‌کنند، آب کافی می‌رسید.

وی در مورد وضعیت خشکسالی در روستاهایِ چابهار گفت: روستاهایی در چابهار هستند که تنها ۱۰۰ متر با دریا فاصله دارند اما آب شرب ندارند. بزرگترین مهاجرت از استان هم مربوط به همین مناطق است؛ چرا که اوضاع معیشتی مردم کاملا اسفناک و سیاه است. در عین حال رشد اشتغال از سال قبل و سال‌های قبل‌تر بدتر است؛ یعنی رشد منفی دارد. جوان‌های ما به گازوئیل کشی روی آورده‌اند؛ شغلی که از نظر حاکمیت غیرقانونی است و عواقب بدی دارد.

ایرندگانی می‌افزاید: خیلی از این جوانان به خاطر چپ کردن ماشین گازوئیل‌کشی، کشته می‌شوند و زنده و زنده در آتش می‌سوزند. همین چند روز شبکه تلویزونی اخبار هامون (شبکه محلی صدا و سیما) خبری منتشر کرد که ۱۳ جوان در یکی از این خودروها زنده زنده سوختند و حالا هیچ چیزی از پیکر آنها باقی نمانده که به خانواده‌‌هایشان تحویل دهند. اخبار استان پر از این خبرهاست.

مرزهای بسته، اقتصاد را از رونق انداخته‌‌اند

وی با بیان اینکه اشتغال در سیستان و بلوچستان به مرز وابسته است و بهترین راه برای تبادل محصولات کشاورزی از طریق مرز است اما دولت مرز را بسته، گفت: کودک که بودم پدر و مادرم مرا به مرز می ‌بردند تا از بازارچه‌ها خرید کنند. یادم است که همه چیز رونق داشت و همه سر کار بودند و بیکار نداشتیم و اصلا بیکاری را به خاطر روحیه مشارکت جمعی امری ناپسند می‌دانستیم. همه محصولات کشاورزی آن روزها در دسترس ما بود؛ چقدر هم ارزان. اما حالا که مرز بسته شده برنج پاکستانی که قبلا کیلویی ۶۰ هزار تومان می‌خریدیم را باید کیلویی ۳۰۰ هزار تومان بخریم.

وی افزود: لازم است که بگویم اقتصاد استان به قیمت روپیه هند وابسته است و چون قیمت روپیه بالا رفته، همه چیز گران شده است. مسئولان به جای اینکه صبح تا شب به همایش‌های راه‌اندازی اشتغال روستایی بروند، بهتر است که مرزها را باز کنند؛ چرا که تبادلات برای مردم شغل ایجاد می ‌کند همین حالا عده‌ای هستند که می ‌گویند بهترین راه برای دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت استفاده از مرزهای سیستان و بلوچستان است. ما می ‌توانیم از این طریق خیلی راحت به پاکستان نفت بفروشیم. اما چه کردیم؟

ایرندگانی به ظرفیت‌های استان برای صادرات محصولات کشاورزی اشاره می‌ کند: خشکسالی، کشاورزی را نابود کرده است؛ این در حالی است که استان سیستان و بلوچستان به هندوستان کوچک معروف است و میوه‌های خوشمزه‌ای مثل چیکو، موز و انبه تولید می‌کند. موزِ زرآباد و چابهار معروف است و مثل موزهای لبنانی نیست؛ چراکه کوچک و خوشمزه است. بلوچستان می‌توانست میوه‌های گرمسیری کل ایران را تامین کند اما حالا مردم به سبب افت قدرت خریدشان قادر نیستند یک کیلو انبه بخرند. انبه یا موزی را هم که خودشان کشت می‌ کردند همه خشک شده‌اند و کسی نیست که آن را بخرد. به هر حال روحیه مدیریت جهادی در این استان وجود ندارد و همه چیز در شعار مانده است و جای این حرف‌‌ها دلالی و بده و بستان روال شده است.

این فعال کارگری می‌افزاید: بدترین نوع رانت در سراسر کشور در همین سیستان و بلوچستان است؛ چراکه شاید در تهران مردم هنوز کاری برای انجام دادن داشته باشند اما در استان از این خبرها نیست. اقسام رانت‌ها به صورت وحشتناک توزیع می ‌شوند. همین حالا اگر شما یک نخبه هم باشید و هزاران طرح داشته باشید اما سفارش‌کننده‌ای نداشته باشید ابدا کاری گیرتان نمی‌آید؛ ولی اگر بیسواد باشد اما یک نماینده مجلس یا کدخدا سفارش شما را بکند، می ‌توانید خیلی راحت تا مدیرکلی هم برسید.

ایرندگانی با اشاره به افزایش سایر هزینه‌های زندگی در سیستان و بلوچستان گفت: در این استان پهناور که شمال تا جنوبش ۱۳۰۰ کیلومتر است نه اتوبوس شهری، نه تاکسی شهری و نه مترو وجود دارد. همین چند روز پیش وقتی می‌ خواستم از ایرانشهر به زهدان بروم برای یک رفت و برگشت با مسافربر شخصی ۸۰ هزار تومان کرایه دادم. کرایه‌ها در این استان وحستناک بالا رفته‌اند. حالا حساب کنید کسی که کار ندارد یا زمینی برای کشاورزی ندارد، چرا به شغل سوخت‌بری روی می‌آورد؟

برای لاپوشانی دروغ می‌گویند

«عبدالله بلوچی» فعال در زمینه تعاونی‌های کشاورزی با اشاره به عواقب اجتماعی ورشکستگی آبی و متعاقب آن نابودی کشاورزی به خبرنگار ایلنا، می‌گوید: از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب استان برای تهیه آب شرب مشکل داریم؛ چه برسد به اینکه بخواهیم کشاورزی کنیم. چند وقت پیش به خاطر بارش باران تالابی درست شده بود که البته اگر آب آن را جلوی چارپایان می‌ گذاشتیم به خاطر بوی بد از آن نمی ‌آشامیدند با این حال چند دختر جوان از سر تشنگی برای جمع کردن همین آب به تالاب رفتند و همگی آنها در آب خفه شدند. با این حال مسئولان برای لاپوشانی گفتند که اینها برای شنا کردن رفته بودند. آخر چه کسی در آبی که چارپایان نمی ‌نوشند، شنا می‌کند؟ اصلا با این همه مشکلات و دغدغه چه کسی دنبال تفریح است که این دختران باشند؛ آنهم شنا کردن در دل بیابان؟

وی در مورد موانع سد راه توسعه همه‌ جانبه کشاورزی در سطح استان نمونه‌ هم می ‌آورد: شهرستان نیک شهر یک سد دارد که آب پشت آن مناسب کشاورزی است اما هیچ امکاناتی نیست که این آب به سمت زمین‌های کشاورزی هدایت شود؛ در نتیجه آب پشت سد می‌ ماند و تبخیر می‌شود. از سویی چاه‌هایی به صورت بی‌رویه و غیرقانونی حفر شده‌اند که قنات‌ها را خشک کرده‌اند. مثلا همین قنات‌های منطقه «لاشار گراوانی» از توابع روستای «کوپچ» نیکشهر که قبلا بسیار پر آب بودند اما حالا خشک شدند.

بلوچی یکی از روایت‌های تجربه شده توسط خود را بیان می‌کند: در یکی از همین روستاها زمین کشاورزی داشتیم که نزدیک آن قناتی وجود داشت اما وقتی راه آهن به منطقه آمد؛ زمین به دست آنها افتاد و هر چه اصرار کردیم که زمین و قنات حفر شده مال خودمان است؛ زورمان نرسید و در نهایت زمین از دستمان در آمد. ناتوانی در عرصه مدیریت به معنای واقعی سیستان و بلوچستان را آزار می‌دهد؛ این در شرایطی است که می ‌توانستیم با مدیریت درست و بهینه در کشاورزی و دامداری به خودکفایی برسیم.

بلوچی می‌افزاید: اگر برنامه‌ریزی برای مدیریت منابع آب موجود داشتیم، می‌توانستیم حداقل مشاغل موجود در بخش کشاورزی را حفظ کنیم و از ایجاد طبقه جدید تهیدستان پیشگیری کنیم اما هیچکس به خود زحمت نمی‌دهد و دنبال اتحاد و همبستگی نیست هرکسی هم ساز خود را می‌زند.

وی تاکید کرد: در نهایت باید بگویم اگر بین دستگاه‌های اجرایی و ذینفعان همدلی وجود داشت با یک مدیریت درست از هدر رفت آب جلوگیری می ‌کردیم و حداقل اگر نمی ‌توانستیم کشاورزی را حفظ کنیم بافت روستایی و شهری‌مان را سبز نگه می‌داشتیم؛ حالا اما هیچ نداریم.

صداهایی که شنیده نشد

ورشکستگی آبی همه چیز را متحول کرده است اما این تحول نه بوی پیشرفت بلکه بوی سقوط می‌دهد؛ گویی با دست‌های خود درهای جهنم را به رویمان باز کرده‌ایم و منتظر آوار شدن خانه‌ای هستیم که نیکان‌مان برپا کرده بودند. البته این نگاه مورد تایید دولت نیست؛ چراکه دولت از خودکفایی در زمینه کشاورزی سخن می ‌گوید و چشم‌اندازی را ترسیم می‌ کند که با بهشت برین تفاوتی ندارد.

اما واقعیت این است که صدای نیازمندان اما نماینده‌ای در بدنه دولت ندارد از وزارت جهاد کشاورزی بگیرید تا سازمان برنامه و بودجه؛ همه و همه از رشد تعداد بی‌ نیازان و شکم ‌پرهای چند شغله سخن می‌گویند که حقوق و دستمزد خود را در انتهای ماه خرج خرید دلار و سکه می‌ کنند و فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی می‌فرستند.

مدینه فاضله دولت زمینی دارد پر از جوی‌های روان و رودخانه‌های پر آب و زمین‌های کشاورزی مملو از محصول که البته با این وضعیت بیابان‌زایی، کاهشِ سطح آب‌های زیر زمینی، خشکیدگی زمین و خالی شدن مراتع تا صدها سال دیگر نمی ‌توان نشانی از آن روی زمین جست. در همین حال لشکر فقر و بیکاری پیوسته بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و قربانیان بیشتری را به کام خود می‌‌گیرد.

در نهایت توسعه ناامنی جای توسعه رفاه را می‌گیرد؛ چراکه دولت با فرار از ترسیم واقعیت نه تنها راه خروج نشان نمی‌دهد؛ بلکه راه‌های باقی مانده را هم مسدود می‌کند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا