کودکانی در آرزوی تحصیل، اما به دلیل تبعیض بازمانده از تحصیل،واقعیتی تلخ در بلوچستان/ یاسر برج دهقان
کمبود ۱۱ هزار کلاس درس و کمبود بیش از ۱۲ هزار معلم در سیستان و بلوچستان. خبرگزاری مهر، گروه استانها – سید امیرحسین عظیمی: «در برابر دانشآموزان سیستان و بلوچستانی شرمسارم». این “سخن شاه بیت” صحبتهای وزیر آموزش و پرورش در شورای عالی آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان در آخرین سفر وی به این استان بود، که میزان محرومیت شاخصهای آموزشی در استان را نشان می دهد.
این گزارشی هست که خبرگزاری مهر آنرا مخابره کرده، کمبود بیش از ۱۱ هزار کلاس درس و ۱۲ هزار معلم در سیستان و بلوچستان، گویای حکایتی هست فاجعه بار در زمینه آموزش و پرورش در این استان محروم و در تبعیض نگهداشته شده. به اعتراف آقای وزیر، سیستان و بلوچستان بدترین شرایط در بین ۳۱ استان کشور در شاخصهای آموزشی را دارد. وزیر آموزش و پرورش در سخنانش می گوید: « سیستان و بلوچستان برای ما در اولویت است، چرا که وقتی استانهای کشور را از نظر امکانات و وضعیت آموزش و پرورش رتبه بندی می کنیم، آذربایجان غربی جزو ضعیف ترین استانهاست، اما فاصله شاخصهای سیستان و بلوچستان با آذربایجان غربی بسیار زیاد است و اگر بتوانیم وضعیت آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان را به آذربایجان غربی برسانیم، شاهکار کردهایم»
وزیر آموزش و پرورش رژیم در حالی از کمبود معلم در استان سیستان و بلوچستان سخن می گوید، که ماموران امنیتی و انتظامی حاکمیت سرکوبگر به سرکوب قشر معلمان کشور، که برای بهتر شدن امور صنفی خود تجمع می کنند را، در سراسر ایران به شدت سرکوب، دستگیر و زندانی می کند اما اگر به آمارهای موجود از زبان مدیران استانی در سیستان و بلوچستان بپردازیم، آنگاه شاهکاری که وزیر از آن صحبت می کند را بهتر درک خواهیم کرد. رئیس مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان «تعداد واقعی» بازماندگان از تحصیل در این استان را حدود ۱۲۰ هزار نفر اعلام کرد و گفت که دلیل محرومیت ۳۰ درصد از این کودکان از تحصیل نداشتن شناسنامه است که حاکمیت از دادن مدارک هویتی به آنان تعلل می کند.
اما در عمل می بینیم تنها چیزی که سهم ملت ستم دیده ی بلوچ و کودکان او شده است بالاترین آمار بازماندگان ازتحصیل و بیشترین آمار بیگانه بودن با میز و نیمکت مدرسه، بیشترین آمار ترک تحصیل شدگان، بیشترین آمار وجود مدارس کپری، خشتی و گلی ناایمن، بیشترین اندام لاغر و نحیف هست، که به دلیل نداشتن شناسنامه و مدارک هویتی، از تحصیل بازداشته شده و بدین سان بر اثر فقر مالی خانواده هایشان مجبور میشوند، برای کمک به درآمد و معیشت خانواده محروم خود به کارهای کاذب روی آورند و در کاروانهای کم درآمد سوخت – به اصطلاح حاکمیت قاچاق سوخت – که توسط ماموران انتظامی و امنیتی مورد هدف اصابت گلوله های آتشین قرار می گیرند و در همان اتومبیل خود، که چند گالن بنزین و گازوئیل را حمل می کنند، با آتش گرفتن اتومبیل نیز در همان خودرو می سوزند، متاسفانه گویا بوی اندام های خاکستر شده آنان شامه ی کسی را نمی آزارد.
کودک و نوجوانانی که عطش یادگیری را، انسان در برق نگاهها و بغض آرزوهایشان به راحتی می تواند مشاهده کند. نونهالانی که از داشتن مدرسهای با حداقل امکانات محروم هستند و یا برای رسیدن به مدرسه، روزانه باید مسیرهایی بعضا بیش از ۲۰ کیلومتری را در سرما و گرما بدوند تا به مدرسه برسند، یا مهم تر از همه در آرزوی داشتن یک شناسنامه، با فرض وجود همه ی امکانات آموزشی، حتی امید به تحصیل را نیز ندارند. محرومیت و دشواری تحصیل کودکان و نوجوانان به مفهوم آسیبی عاطفی، ذهنی و اجتماعی است که، علاوه بر اینکه فرد را از قابلیتهای زندگی آیندهاش محروم می سازد، بلکه در بلند مدت باعث افزایش آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی جبران ناپذیری نیز می شود. در مناطق محروم و مرزنشین کشور مانند سیستان و بلوچستان برخی دانش آموزان برای تحصیل مصائب و مشکلات دشواری را پیش رو دارند.
در سالهای اخیر به دلیل ساختن سد و آب بندهای غیرتخصصی، که موجب حاکم شدن خشکسالی، وقوع پدیده ریزگردها و در کنار این، انسداد مرز، فقر مالی گریبان گیر مردم روستاهای سیستان و بلوچستان شده و این امر به طور مستقیم بر وضعیت تحصیل دانش آموزان تاثیر منفی گذاشته است. بسیاری از خانوادهها به ناچار برای تامین معاش و هزینههای زندگی، پسران را وارد بازار کار و دختران را راهی خانه بخت می کنند، کمبود فضاهای آموزشی مناسب، مسافت زیاد خانه تا مدرسه و آینده مبهم اشتغال بعد از پایان تحصیلات، یکی از دلایل ترک تحصیل دانشآموزان در سیستان و بلوچستان است. این بچه های محروم آینده سازان بلوچستان و ایران هستند، با وجود تمام محرومیت ها یک روز بزرگ می شوند، شاید آن روز نگاههای کنجکاو و پرسشگر آنها با نگاههای ما غریبه باشد. آنها در یادشان خواهند سپرد، که تلاش جهت رفع محرومیت هایشان همت و دغدغه شب و روز چه کسی بوده و آینده و سرنوشت شان برای چه کسانی هیچ دغدغه ای به حساب نمی آمده است. اما آن روز برگ های تاریخ این ستم بزرگ رژیم آخوندی و بی تفاوتی ها و بی مسؤلیتی های ما را عیان خواهد ساخت، برگ هایی که بدون شک اینگونه نوشته های وهن آمیز را حکایت خواهند کرد.
آنان داستان کسانی را که شاهد از بین رفتن تدریجی کودکان و سرمایه های انسانی شان بوده اند را و همچنین حکایت بی اراده گی و بی تفاوتی شان را بی آنکه اندیشه کنند، که چگونه مسیر سیل ویرانگر را بر روی آنها نبستند، را روایت خواهند کرد. تاریخ در خاطره خود خواهد نوشت، که بی تفاوتی ما، سوزاننده تر از گرمای داغ و سوزان کویر، مخرّب تر از بادهای ویرانگر سیستان و خانمان براندازتر از طغیان رودخانه های بلوچستان بوده است. رفتن و رخت بربستن محرومیت از چهره و زندگی کودکان معصوم و بیگناه سیستان و بلوچستان بستگی به ”توجه و پیگیری” هر یک از ما را می طلبد. جهت داشتن آینده ای بهتر برای جامعه سیستان و بلوچستان، ضرورت ایجاب می کند، کودکان و نونهالان جامعه خویش و موضوع تحصیل و پرورش آنها را با یاری ” به دمی یا درهّمی به قلمی یا قدمی” دریابیم.
یاسر برج دهقان
۱۶.۰۵.۲۰۱۸ برابر با ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷