یک حادثه دلخراش و دو وضعیت وخیم و ناخوشایند سید مبین الدین بلوچ
این یک فاجعه عظیم است که ذره ذره چراغ جامعه بلوچ را به خاموشی میکشاند.
چندی قبل خبر تصادف دو خودرو در مسیر جاده سراوان به خاش منتشر گردید ممکن است در نگاه شما که خبر را نشنیده اید و از وضعیت این حادثه بسیار وحشتناک مطلع نیستید یک تصادف همانند صدها تصادفی باشد که هر روزه در جاده ها و خیابانهای کشورمان حادث میشود.
اما این حادثه یک رویداد تلخ و دلخراش بود که در آن بیش از ۱۵نفر متاسفانه جان باختند.یعنی۱۵انسان نادانسته به طرز فجیعی کشته شدن ، جان باختن این تعداد انسان در تصادف دو خودروی سورای مقداری تعجب برانگیز لازمه تحقیق و بررسی این حادثه را میطلبد.
یک دستگاه وانت تویتا که گازویل حمل میکرده و قصد عزیمت از محور خاش – سراوان به مرز پاکستان را داشت و یک دستگاه سواری پژوی که حامل ۱۲سرنشین ، که ۱۱نفر آنها اتباع افغان بوده اند و پس از ورود غیر قانونی از مرز پاکستان از مسیر جاده سراوان – خاش قصد عزیمت به مناطق داخلی ایران را داشته اند.ولی متاسفانه این دو خودرو که در تاریکی شب حرکت میکردند و در یک حادثه شوم این دو خودرو بعد از برخورد شدید در دم آتش میگرند و تمامی سرنشینان این دو خودرو در آتش ندانسته ها و اجبارها جان دادند. سرعت وقوع این حادثه چنان سریع بوده که نه مامورین امدادی و نه راکبین دیگر خودروها نتوانسته اند حتی یک نفر از آنان را نجات دهند.
متاسفانه این اولین و آخرین حادثه از اینگونه نبوده و نخواهد بود و در سالیان اخیر اخبار اینگونه حوادث بارها منتشر شده است و بارها مسولین قول داده اند تا پیگیر باشند اما کدام عمل و بعد از مدتی این حادثه از اذهان محو تا حادثه دیگری مردم مظلوم بلوچ را در درد از دست دادن وحشتناک فرزندشان گرفتار کند.از دید مردم این افراد برای معیشت زندگانی خویش دست به کار شده اند و این کار بهتر است از بیکاری و در مسیر کار و کوشش و راحتی خانواده خود کشته شده اند ولی در نگاه مسولین مجرمانی هستند که باید کشته شوند تا درس عبرتی باشد برای دیگران و حتی بارها مشاهده شده است که خود مامورین به چرخهای و یا محموله سوخت و یا مستقیما به راننده این خودروها شلیک میکنند تا یا خودرو منفجر شود و یا خودرو چپ شود تا راننده و سرنشینی که از دید آنان مجرم است کشته شوند.
چرا و چرا و چرا …..
مقصر کیست؟
آيا مقصر آن جوان که برای معیشت و رفاه خانواده اش و به دلیل عدم وجود شغل در شهرش به اجبار شغل سوخت کشی را انتخاب نموده است؟
آیا مقصر سیستمی است که با رشد جامعه مشاغل را برای جامعه نمیسازد؟
آیا مقصر آن دستگاه نظارتی است که با رشوه ای اندک مسیر اینچنین کارهای برای این جوانان مهیا میکند؟
دلایل بروز اینگونه حوادث و بستن طریق بروز این حواث در چیست؟
چرا راه های بروز اینگونه حوادث باز است؟
و سوالاتی که هر ذهن آزاد و آزاده ای را به خود مشغول میکند و با شنیدن خبر بروز اینگونه حوادثی غم و اندوهی سنگین وجودشان را در هم میپیچاند.
این حادثه متوجه کیست دولت یا مردم؟
به نظر شخصی خودم من هم مردم و هم دولت را مقصر این حوادث میدانم اما اولین و بیشتر تقصیر در اینگونه حوادث را متوجه دولت و مسولین منتصب به دولت میدانم که در انجام وظایف خود یعنی کاستن از فشار روزگار بر اقشار جامعه کوتاهی میکنند و برای این کوتاهی و اهمال کاری های خود دلایل مضحکه و سندی را ارائه میکنند که در خفا خودشان نیز به این دلایل میخندند، مسولینی که به یقین میدانند سوختکشی و قاچاق سوخت از هر نوعی جرم است اما دانسته و نادانسته مردم را به سمت دست زدن به این جرمها وادار میکنند، که گاه همین سوق دادن به این جرمهای کوتاه را نوعی تمرد و سرپیچی از قانون ملی اعلام میکنند.
طبق گفته مسولین و به نقل از خبر سیما سالیانه بیش از ۲۰میلیون لیتر سوخت گازویل از مرزهای شرقی به کشور پاکستان قاچاق میشود که این مقدار بیشتر از واردات سوخت از سوی پاکستان از کشور کویت است.
آیا امکان دارد این مقدار سوخت فقط توسط خودروهای که صاحبانشان مردم عادی با مقدار مشخصی سوخت هستند به سوخت کشها و به اصطلاح به قاچاقچیان سوخت داده میشود که به کشور همجوار قاچاق کنند و چه دستهای پشت پرده این عمل است خدا عالم است.
این حادثه متوجه دولت است و دولت به سبب احمال کاری جدی در دو حوزه ورود غیر قانونی مهاجرین افغانی و قاچاق سوخت مقصر اصلی این دو حاثه است و پیامد این حادثه شوم یتیم شدن تعدادی از خانوارهای ایرانی و افغانی و سرشکن شدن فشار روانی فراوان بر مردم بلوچ است.
بلوچستان یکی از مناطقی است که بیشتر آمار تعداد بیکاران را در خود جا داده و در بعد دیگر بلوچستان یکی از مناطقی است که بیشتر میزان قاچاق سوخت را به خود اختصاص داده است و این دو موضوع در کنار ورود و حمل نقل مهاجرین غیر قانونی افغان رابطه ای تنگاتنگ با همدیگر دارند.
بارها تصاویر سوخت کشهای را دیده اید که برای کسب لقمه نانی برای خانواده خود مقادیری سوخت را با خودرو حمل میکنند و مقصد این سوختکشها اغلب کشور پاکستان است.جوانانی که در اوج جوانی زمانی که میبایست دوره های رشد و طرقی در دانشگاه و مشاغل مختلف را بگذرانند اینک بر بمبی متحرک سوار شده اند و برای تامین آتیه ای که روشنی و خاموشی آن در این کار هرگز مشخص نمیشود.
بایگیریهای مستمر مردم و برخی از مسولین بلوچ دولت بارها قول داده تا میزان مشاغل مورد نیاز برای رفع بیکار در بلوچستان را آماده نماید اما متاسفانه این موضوع در حد قولهای دولت باقی و هرگز به مرحله اجرای نرسیده است.
سوختکشها فقط از اقشار کم سواد یا بیسواد جامعه نیستند بلکه گاها از افراد تحصیلکرده و فارق شده از دانشگاه هستند که بیکار و جویای کار هستند و به ناچار و جبر روزگار به سوخکشی روی آورده اند.
از دوران دولت هاشمی از پروژه در کشور نام برده شد تحت عنوان انقلاب اشتغال و اینگونه به هاشمی رفسنجانی عنوان سردار سازندگی داده شد.بلوچستان دارای پتانسیلهای فراوان و زمینه های مناسب برای اشتغال است اما با رشد جمعیت دولت نیز از عمل به تعهداتش سر باز زد و از همان دوران مقدار اندکی از زمینه های اشتغالی که در استان ایجاد میشده به افراد اشخاص خاص داخل و یا خارج از استان سپرده میشده است و کمتر به فکر عموم مردم بوده اند.امید جوانان بلوچ که از دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند کار در مشاغل دولتی است اما بعد از فراغت از تحصیل و شرکت در آزمونهای استخدامی دولت آلام روزگار بر سرشان آوار میشود و انبوهی از پذیرفته شدگان غیر بومی از خارج استان به بلوچستان سرازیر میشوند تا بدین وسیله دولت به وارونگی جمعیتی که مدنظرش است برسد، و این یک فاجعه عظیم است که ذره ذره چراغ جامعه بلوچ را به خاموشی میکشاند.
برای تهیه یک بار سوخت چندین نفر مشغول به کار هستند و درامدی از محل این کار دارند و همچنین چندین نفر دیگر به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در این خصوص مشغول به کار هستند و علاوه بر اینها طمع برخی از مسولین شرکت نفت و یا برخی از مسولین زیربط تهیه سوخت خارج از موازین را کاری راحت کرده است همچنین ضعف شدید برخی از مسولین نظامی در مسیر تردد این خودروها و دریافت رشوه های کلان حمل کنندگان سوخت را بر حمل بیشتر سوخت مصمم تر نموده است.تا بتوانند در آمد بیشتری برای خانواده خود مهیا نمایند
در چند سال اخیر و با توجه به تحولات کشور افغانستان ورود اتباع افغان کمتر نشده است بلکه به میزان قابل توجه ای افزایش پیدا کرده است و این موضوع برخلاف ادعای نهادهای مسولین در این زمینه است که بارها با ارایه آمارهای مختلف اعلام نموده اند که میزان ورود اتبال خارجی به ایران کمتر شده است و از منظر دیگر ضعف شدید ساختار نظارت و نیروهای مرزبانی و ادعاهای این بخش در خصوص نگهداری از مرز یکی از دلایل تشدید کننده این موضوع است.
در سالهای اخیر ورود افاغنه به ایران سبب بروز حوادث مختلف بوده که در حوادث مختلف تعداد زیادی از این بندگان خدا کشته و یا زخمی شده اند و اینکه بارها مشاهده گردیده که برخی از این حوادث به سبب تعقیب و گریز ماموران انتظامی بوده است.
چرا دولتمردان به جای رفع نیاز اشتغال مردم خصوصا جوانان بلوج هر بار سعی میکنند با ترفندهای مختلف آنان را برای قاچاق سوخت تشویق نمایند و سود حاصل از قاچاق سوخت نصیب چه کسانی میشود؟
انشاالله در فرصتی مناسب این موضوع را به صورت ویژه بررسی تا شما عزیزان در جریان واقعیت موضوع قاچاق سوخت قرار بگیرید.
سید مبین الدین بلوچ