آیا سپاه پاسداران در ایجاد نا امنی های استان سیستان و بلوچستان دست دارد؟! حبیب الله سربازی
سپاه پاسداران جمهوری اسلامی از سال 88 به طور رسمی امنیت استان سیستان و بلوچستان و کردستان را به دست گرفته است.
این نهاد امنیتی پس از درگیری های گاه و بی گاه منطقه بلوچستان که از سال 84 نمود بیشتری پیدا کرده بود با استدلال بر اینکه نیروی انتظامی نتوانسته است امنیت این منطقه مرزی را تامین کند و با ارائه استدلال بر قدرت های نظامی و توانایی های راهبردی جهت تامین امنیت از طریق به کار گیری نیروهای بومی و با توجه به اینکه قرابت نزدیکی با رهبر ایران آیت الله خامنه ای داشتند، توانستند امنیت این منطقه را به طور کامل به دست گیرند.
از سال 88 تا کنون سپاه با در دست گرفتن امنیت منطقه، ساخت و ساز صدها پایگاه بسیج در گوشه گوشه شهرها و روستا های بلوچستان و عضو گیری از هزاران نفر از ساکنین بلوچ و غیر بلوچ منطقه را در دستور کار قرار داده که چه بسا عده بسیاری از آنها فقط سیاهی لشکر بوده و فقط کارت بسیج را برای استفاده از تسهیلات آن حمل می کنند. سپاه با این روش سعی کرده است به ظاهر امنیت منطقه را برقرار سازد و از سوی دیگر در فعالیت های اقتصادی جولان بهتری داشته و با موانع کمتری از سوی دیگر ارگان های امنیتی و دولت مواجه شود.
اما آنچه از شواهد و قرائن پیداست پس از گذشت 5 سال و با وجود ادعای محکم سپاه نسبت به تامین امنیت منطقه شاهدیم که پس از سال 88 امنیت در این منطقه به شکل بسیار فزاینده ای متزلزل بوده و نه تنها نا امنی ها بیشتر شده بلکه اشکال گوناگون و ابعاد گسترده تری، از درگیری های مسلحانه پلیسی گرفته تا دزدی های مسلحانه و قاچاق و درگیری های طائفه ای که در سالهای قبل یا نبوده و یا بسیار کم بوده است پیدا کرده است و در این میان ده ها تن از مردم و ساکنین بلوچ بومی منطقه متاثر شده و جام رنج این نا امنی را سر کشیده اند و سختی های آن را به جان خریده اند.
به جرات می گویم، ممکن نیست یک بلوچ از ساکنین منطقه را مشاهده کنید که خود و یا یکی از خانواده درجه یک و یا درجه دومش قربانیانی از نا امنی های کور منطقه نبوده باشند. تا جایی که روزانه در صفحات اجتماعی چون فیسبوک و برنامه های عمومی چون واتساپ، ده ها متن مختلف که احساسات مردم بلوچ نسبت به نا امنی و شدت و حدت آنرا بیان می کنند در حال گردش است. گویا مردم بلوچ در نبود رسانه های مستقل برای بیان درد های خود می خواهند از این طریق شکایت خود را بیان کنند. تو گویی به این باور رسیده اند که هیچ ارگان امنیتی و راه قانونی نیست که با شکایت از آن درد ریشه ای نا امنی خود را درمان کنند.
بسیاری از رهبران مذهبی بلوچ در خطبه های نماز جمعه نسبت به نا امنی موجود واکنش نشان داده و تعدادی از آنها انگشت اتهام ایجاد نا امنی را به سمت مجری تامین امنیت استان سیستان و بلوچستان یعنی “سپاه پاسداران” نشانه رفته اند.
آیا سپاه پاسداران در نا امنی استان نقش دارد؟
این سوالی است که ذهن بسیاری از مردم و فعالان را به خود مشغول کرده است و شاید بتوان با بیان برجسته ترین هدف و عملکرد “سپاه” یعنی: (بومی سازی امنیت) در استان سیستان و بلوچستان، سوال بالا را بهتر پاسخ داد. اما پیش از آن نیاز هست مقدمتا به وزنه های قدرت و نفوذ اجتماعی و مردمی منطقه اشاره ای داشت که ارتباط عمیقی با برخی از اشکال نا امنی در بلوچستان دارد.
برای هر تحلیلگر و محققی که وضعیت بلوچستان را مطالعه کند پر و واضح است که سپاه پاسداران پیشتر به طور مخفیانه و اکنون تقریبا به صورت آشکار با همکاری دیگر نهاد های امنیتی و در کنار “نهاد رهبری” در استان، تلاش می کند برای دستیابی به اهداف کوتاه و بلند مدت خود توازن قدرت و وضعیت متنفذین اجتماعی در بلوچستان را بهم بزند. و بهتر بگویم: در کنترل خود در آورد.
توازن قدرت اجتماعی در بلوچستان چگونه است؟
مردم بلوچ اغلب و در اکثر مناطق ؛ تاکید می کنم در اکثر مناطق صد در صد از پیروان مذهب اهل سنت هستند و به عقیده فعالان سیستان و بلوچستان مذهبی ترین استان کشور است و از آنجا که از دیر باز رهبران مذهبی بلوچستان در مشارکت های سیاسی ، اجتماعی ، حقوقی و مذهبی نقش اصلی را ایفا می کردند، از جایگاه ویژه ای در بین مردم برخوردارند. چنانکه در حل و فصل اختلافات ، آغاز زندگی و ازدواج و خاتمه زندگی و مرگ ، خلاصه در یک کلام، در سختی ها و خوشی ها با عموم مردم همراه بوده و هستند و این امر سبب شده که مردم ارادت و احترام خاصی نسبت به آنها قائل باشند و متقابلا آنها را در جایگاه طبقه بالاتری از جامعه قرار داده و از آنها حرف شنوی داشته باشند.
و این درست همان مساله ای است که جمهوری اسلامی و زیر مجموعه های امنیتی و تبلیغی آن، سپاه پاسدارن و دفتر رهبری را به وحشت انداخته است. چرا که جمهوری اسلامی 1. یک حکومت مذهبی است. .2 دارای مذهب اثنا عشری شیعی است. 3. ولایت فقیه جزو ارکان عقیدتی آنها است. 3. حکومتی با هدف ترویج و صدور باور خود به داخل و خارج کشور است چنانکه بنیانگذار آن خمینی هم به این امر اذعان کرده و گفته است: هدف ما مکتب ماست، ما مکتبمان را به جهان صادر خواهیم کرد.
و در این میان اهل سنت درست در نقطه مقابل این باور های سیاسی و مذهبی قرار دارند و از آنجا که “سیاست” جمهوری اسلامی طبق گفته رهبرانشان به طور پیچیده ای به “مذهب”شان گره خورده است از این رو بی گمان سیاست هایشان را هم در تقابل با سیاست های اهل سنت تصور می بینند. و این مساله را از آغاز حکومت جمهوری اسلامی در کنار شعار، “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” با شعار عجیب “مرگ بر ضد ولایت فقیه” مشاهده می کنیم. چون اهل سنت اگر در شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل با جمهوری اسلامی همراه شوند اما ” ولایت فقیه” را نمی توانند به عنوان یک اصل و عقیده درست بپذیرند و این امر در نزد اهل سنت ریشه اسلامی و تاریخی دارد. اما شاهدیم که اهل سنت همواره با چشم پوشی از این مساله اختلاف بر انگیز هرگز در تقابل سیاسی با این باور بر نیامده و برای حفظ وحدت سکوت کرده اند.
با درک موازنه های نفوذ و قدرت اجتماعی منطقه، مجددا برای استحضار بیشتر بر می گردیم به این سوال که “آیا سپاه پاسداران در نا امنی بلوچستان نقش دارد؟” آیا نا امنی های استان که روز به روز در حال افزایش است می تواند صله و رابطه ای با مجری تامین امنیت در استان هم داشته باشد؟
چنانکه در بحث توازن قدرت اجتماعی اشاره شد ، خطرهای که جمهوری اسلامی و مجریان برنامه های آن یعنی دفتر رهبری و سپاه پاسداران و کلیه نهاد های وابسته به این دو ارگان برای ترویج باور های خود می بیند و موانعی که بر سر راهشان به علت شکل گیری این موازنه قدرت حس می کنند؛ باعث شده که تمام تلاششان را در وحله اول بر این متمرکز کنند که این هرم نفوذ اجتماعی و بافت استانی که علما و روحانیان بلوچ در راس آن قرار دارند را درهم شکسته و تغییر دهند.
این یک هدف و برنامه کلی است: (تغییر بافت و شکل قدرت و نفوذ اجتماعی در بلوچستان) که برای رسیدن به این هدف، از هر وسیله و ابزاری استفاده کرده و می کنند. ابزاری چون:
الف: تصویب قوانین ایجاد محدودیت برای فعالیت های علما
ب: قتل یا ترور
ت: زندان و اعدام
ث: تخریب چهره
تمام این ابزار به شکلی مرموز ، در لفافه یا بعضا آشکارا اما با نام های مختلف در حال اجرا هستند که نیاز هست برای فهم این ابزار مورد استفاده بیشتر شرح داده شود:
الف: تصویب قوانین ایجاد محدودیت برای مذهبیون:
از مهمترین این قوانین “طرح ساماندهی مدارس دینی اهل سنت” است. که درست پس از انتخابات دوره دوم محمود احمدی نژاد به تصویب رسید که خود احمدی نژاد شخصا با تایید و تاکید بر این قانون آن را امضا کرده و لازم الاجرا دانست. در حالی که این مصوبه تعارض جدی با اصل 12 قانون اساسی که مذاهب را در اعمال مذهبیشان آزاد گذاشته دارد. این طرح با هدف کنترل مدارس دینی و مساجد و نهایتا علما و طلاب اهل سنت آغاز شد و با اجرایی شدن کامل آن عملا مدارس و مساجد اهل سنت حتی مساجد و مدارسی که با هزینه شخصی ساخته شده اند زیر نظر حاکمیت شیعه با مدیریت دفتر رهبری و شورایی که به این منظور تشکیل شده است قرار می گیرند و این ارگان ها خواهند توانست در عزل و نصب مدیران مدارس دینی، طلاب و حتی اصلاح و تعدیل کتاب های درسی و عقیدتی اهل سنت اعمال نظر و سلیقه کنند. به همین خاطر “شورای هماهنگی مدارس دینی اهل سنت استان سیستان و بلوچستان” و در راس آنها مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت مسجد مکی زاهدان و مدیر دارالعلوم زاهدان با رد این طرح مذهب را “خط قرمز” دانسته و گفتند: “ما حاضریم در راه باورمان زن و بچه خودمان را هم فدا کنیم اما مدارس و مساجد دینی خود را که آخرت ماست به دست هیچ دولتی ندهیم، چه این دولت جمهوری اسلامی ایران باشد و چه دولتی بعد از جمهوری اسلامی”
از این رو مشاهده کردیم که یکی از مدارس دینی فعال در منطقه سیستان متعلق به اهل سنت و با مدیریت مولانا عبدالحمید به نام مدرسه دینی امام ابو حنیفه در روز روشن و در برابر همگان و با حضور مسئولان سیستان تخریب گردید.
ب: قتل و ترور
بسیار از علمای اهلسنت بلوچستان در سالهای اخیر چه از سوی افراد ناشناس و در تماس های تلفنی مشکوک و یا به طور رسمی پس از احضار به وزارت اطلاعات با اشاره و به طور تلویحی با ذکر تصادف و روش های دیگر مورد تهدید به ترور قرار گرفته اند و تعدادی از آنها هم ترور شده اند که می توان از اخرین افراد این سلسله قتل ها و ترورها به 1. مولوی شیخ علی دهواری امام جمعه یکی از مساجد شهرستان سراوان و مدیر دارالعلوم امام بخاری سراوان 2. مولوی عبدالله براهوی امام جماعت یکی از مساجد زاهدان و مدرس و فعال مکاتب زاهدان هر کدام بنابر موقعیت اجتماعی و جایگاه مردمیشان به نحوی ترور و حذف شدند.
ت: زندان و اعدام
در سالهای اخیر جهت ایجاد فشار و سرکوب فعالیت های علمای بنام و یا فعال از رویکرد خشن تهدید و ارعاب وارد شده اند که در این زنجیره بسیاری زندان و اعدام شده اند که می توان به این افراد اشاره کرد: 1. مولوی عبدالقدوس ملازهی 2. مولوی یوسف سهرابی 3. مولوی خلیل زارعی 4. حافظ صلاح الدین سیدی و بسیاری دیگر که رنج زندان و شکنجه را متحمل شدند: 1. تمام نزدیکان مولانا عبدالحمید و برجسته ترین اساتید حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان چون مرحوم مولانا احمد نارویی، مفتی قاسم قاسمی، مولوی عبدالغنی بدری ، حافظ اسلام ملازایی ، حافظ اسماعیل ملازایی و …
2. مولوی فتحی محمد نقشبندی و فرزندنش حافظ عبدالغفار نقشبندی 3. مولوی عبدالله ملازاده و اطرافیانش. 4. مولوی عبدالملک رخشانی و تعدادی دیگر از فعالین دعوی منطقه
ث: تخریب چهره
این سیاست یکی از معمول ترین برخورد های نظام با علمای متنفذ بلوچستان برای برهم زدن وزنه نفوذ اجتماعی آنها بوده است که با برگزاری سمینارهای چون “جریان مکی” در خاش -با هدف ضربه زدن به جایگاه دارالعلوم مکی زاهدان و مولانا عبدالحمید – ، ساخت مستند های چون “لانه عنکبوت” و پخش اعترافات کلیشه ای و دیکته شده افرادی مجهول که به طور مستقیم مدارس دینی را متهم به پرورش تروریست می کرد. و همچنین دستگیری و اتهام علما به تهمت تشویق به اعمال تروریستی بنابر گفته خودشان.
و در این میان سایت های رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی از بیان اخبار جعلی و دروغ پراکنی و جو سازی فارغ نبوده تا جایی که در چند نبوت علما مجبور شده اند در منابر و یا در وبسایت های رسمی خود نسبت به نشر اکاذیب عکس العمل نشان داده و بیانیه و تکذیبیه صادر کنند.
تمام موارد فوق الذکر فقط گوشه ای از ایجاد نا امنی های سیستماتیک در بین جامعه مذهبیون بلوچستان برای رسیدن به اهدافی “خاص” بوده است و همچنان با قوت خود در حال تداوم هستند که از نگاه فعالان بلوچ متهم اصلی در این برخورد ها ارگان های امنیتی و در راس آنها سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
و اما سپاه و ارگان های تابعه که ذکرشان گذشت، در تلاش برای برهم زدن این موازنه نفوذ اجتماعی، بدیلی سهل الوصول که در رتبه دوم نفوذ اجتماعی با ضریب بسیار پایین تر در بلوچستان پس از علما قرار دارند را انتخاب کرده است که به نام “سران طوائف” و یا “سرداران قبائل” شناخته می شوند.
از آنجا که بلوچستان هنوز سیستم قبائلی خود را کما فی السابق حفظ کرده و هر قبیله و طائفه برای خود یک بزرگ و امیر به نام “سردار” دارد سپاه پاسداران از این مساله برای غلبه بر وزن اجتماعی علما استفاده می کند و پس از نفوذ به درون طوائف و تطمیع و تهدید سرداران، آن ها را به خود نزدیک کرده و اندکی بعد از کنترل نسبی آنها از عزل و نصب های خودسرانه استفاده کرده و سرداران گذشته که شجاعت ، فعالیت و نفوذ بیشتری در بین قبائل داشته و خصوصا نزدیکی بیشتری به جامعه علما داشته اند را عزل و افرادی بی کفایت و کاملا سپاهی را منصوب کرده و با این کار توانسته است نبض حرکت های متهورانه مردم بلوچ را به دست بگیرد.
اما این آخر ماجرا نبوده و نیست بلکه پس از تثبیت نفوذ سپاه بر سرداران طوائف مرحله دوم: برای گسترش نفوذ در بین عموم مردم قبائل، را با ساخت شاخه “بسیج قبائل و طوائف” ایجاد کرده و از طریق سرداران بلوچ دست نشانده ، توانسته عامه مردم بلوچ را تطمیع کرده تا وارد دستگاه سپاه و زیر مجموعه آن “بسیج” شوند. و سپس با توزیع اسلحه دولتی و مهمات در بین قبائل بلوچ زمینه آغاز هر گونه آشوب را فراهم کرده است. که متاسفانه بعضا موفق هم بوده است. چرا که در سالهای گذشته با زد و بند ها و دیدار های پشت اتاق های دربسته با عوامل نفوذی خود در بین طوائف، و بخشیدن و آزاد کردن زندانیان وابسته به طوائف به خصوص و استفاده از آنها توانسته درگیری های خونینی در بین قبائل متنفذ تر ایجاد کند تا جایی که فقط در 6 ماه آخر سال 92 بیش از 60 نفر در درگیری های طائفه ای مناطق مختلف چون خاش ، ایرانشهر ، فنوچ و سرباز کشته شده اند. که این فقط آمار محدودی است که بنده توانسته ام به دست بیاورم.
مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان ، مولوی طیب ملازهی امام جمعه مسجد نور ایرانشهر و مدیر حوزه علمیه شمس العلوم و مولوی محمد گل کرم زهی امام جمعه خاش و مدیر حوزه علمیه مخزن العلوم هر کدام پس از درگیری های خونبار بین قبائل ، در سخنرانی های مجزا خطر توزیع سلاح گرم توسط سپاه در بین مردم را به دولت متذکر شده و از سپاه علنا خواسته اند که اسلحه را از بین مردم جمع آوری کند و الا امنیت استان روز به روز با مشکلات جدی تری رو به رو خواهد شد. اما تا کنون نه تنها هیچ گونه اقدامی برای جمع آوری اسلحه گرم از بین مردم صورت نگرفته است بلکه فعالیت های سپاه جهت تعمیم پایگاه های بسیج در کوره راه ترین روستاهای بلوچستان بیشتر هم شده است.
از سوی دیگر در طی سال های اخیر و با تشدید محرومیت های سیستماتیک مردم از قبیل فقر، بیکاری و گزینش های سخت، از سویی بستر برای تنها منبع درامد زا یعنی ورود به ارگان سپاه و قرار گرفتن در حلقه ولایت مداران با باورهای نزدیک به حاکمیت شیعه – که هدف سپاه است- فراهم و از سوی دیگر دلیل جدی برای ترویج نا امنی های چون سرقت های مسلحانه، راهزنی ، گروکان گیری و مبارزات حق خواهانه خشونت بار شده است که مردم عامه قربانیان اصلی این نا امنی ها هستند.
در تاریخ 23 خردادماه “سردار حمید فهمیدی راد” فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان در هفته نیروی انتظامی در حالی که برای نیرو هایی انتظامی سخنرانی می کرد در گزارشی از عملکرد و فعالیت ها و وضعیت امنیتی بلوچستان گفت: درگیری های مسلحانه با ماموران انتظامی در شش ماه نخست سال نود و دو، 58 درصد افزایش یافته است. و یکی از دلایل عمده آن را تلویحا بسته شدن مرز و جلوگیری از قاچاق سوخت -تنها در آمد پرخطر- مرزنشیان عنوان کرد. این در حالی است که از آخرین آمار ها در مورد 6 ماه آخر سال 92 تا کنون هیچ اظهار نظری نشده است.
چرا مجری امنیت استان “سپاه” ذکری از نا امنی های استان نمی کند؟!
همانطور که پیشتر گفتم تمام این نا امنی های رو به رشد که به شکل بسیار نا منظم و سریعی در حال پیشرفت هستند درست پس از آن صورت گرفته اند که سپاه پاسداران نا امنی و درگیریهای خشونت بار موجود در منطقه قبل از سال 88 و عدم توانمندی نیروی انتظامی برای حفظ امنیت استان را به عنوان بهانه و حجت های قوی جهت به دست گرفتن تامین امنیت این منطقه مورد استفاده قرار داده و نهایتا امنیت منطقه را به دست گرفته است و در صورت انتشار پیدا کردن مشکلات امنیتی استان و درز آن به خارج از استان مسلما سوالهای عدیده ای نسبت به نا توانی سپاه در برقراری امنیت ایجاد شده و اقتدار این نهاد متنفذ جمهوری اسلامی خدشه دار می شود به همین خاطر مشاهده می کنیم تمام نهاد های و ارگان های زیر مجموعه سپاه و کلیه سایت ها و رسانه های وابسته به سپاه و چه بسا پاره ای از نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی در جنگی روانی تلاشی مذبوحانه می کنند که امنیت استان را کاملا مطلوب بیان کرده و از ذکر هر گونه درگیری و نا امنی خود داری می کنند. به همین خاطر تا مدتها که جیش العدل تشکیل شده و ده ها خودروی نیروی انتظامی و سپاه را منفجر و ده ها نفر از ماموران سپاه را به قتل رسانده بود این نهاد امنیتی در مقابل آنها از سیاست سکوت رسانه ای استفاده کرده و این اقدامات را مربوط به قاچاقچیان مسلح و غیره… عنوان می کرد.
اما با توسعه درگیری ها و تضرر شدید مرزبانی و نیرو های سپاه و شکسته شدن اجباری سکوت، فرماندهان سپاه هم مجبور به اظهار نظر در مورد گروه جیش العدل شدند.
بهره برداری سپاه از نا امنی های استان
سپاه توانسته در موقعیت های مختلف از نا امنی های سیستماتیک که مسبب اصلی بسیاری از آنها خودش است مزایایی زیادی را برای خود به چنگ آورد. که در آخرین این موارد حتی توانسته تنها رقیب باقی مانده خود یعنی مرزبانی که زیر نظر نیروی انتظامی است را هم در بخشی از مرزهای بلوچستان کنار زده و 300 کیلومتر از مرزهای سراوان را با حجت عدم توانایی نیروی انتظامی در تامین امنیت این منطقه به صورت رسمی از دولتمردان تحویل بگیرد.با افزودن صدها نفر به نیروهای خود در استان و تمرکز فعالیت های خود در این منطقه سیاست های خود را در منطقه اعمال کند که یکی از مطلوب ترین فوائد این موفقیت به دست گیری اقتصاد است.
سپاه پیشتر با ساخت اسکله های بدون مجوز در بندر چابهار، کنارک ، پسابندر به اب های بین المللی نزدیک شده و از این راه به نفوذ و قدرت اقتصادی و توانایی های نظامی خود افزوده بود و اکنون با در دست گرفتن مرزهای سراوان عملا 300 کیلومتر مرز مشترک با کشور پاکستان را هم به دست آورده است و از این راه به اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی خود هم نزدیک تر می شود.
به نظر می رسد نا امنی منطقه خوراک خوش مذاقی برای عوامل سپاه پاسدارن است که با افزایش آن در عین کتمان جزئیات نا امنی ها بهره برداری های مطلوبی از وضعیت موجود می کند. که نباید از خاطر برد، که بسیاری از آنها نتیجه سیاست های غلط دیکته شده و سیستماتیک و حاصل ضمنی برنامه های اساسی جمهوری اسلامی ایران برای گسترش نفوذ خود در این منطقه حساس سنی نشین با دو مرز مشترک افغانستان و پاکستان و نزدیک به کشور های عربی و آب های بین المللی است.
نویسنده: حبیب الله سربازی
11 فروردین 93