زبان سركوب در مقابل زبان مادری: بقلم جمال پوركریم
رژیمهای دیكتاتور و اشغالگر در ایران اجازه نمیدهند كه كودكان ملل غیر فارس به زبان مادری خود بخوانند، بنویسند و تحصیل كنند یا به زبان مادریشان اموزش و پروش داده شوند، زیرا هدف رژیمهای حاكم بر ملل در ایران همانا ریشه كن كردن زبان و هویت ملل غیر فارس است و به این شیوه در جهت نابودی زبانهای ملل غیر فارس فغالیت میكنند که این امر در انتها به حذف اندیشیدن به زبان ملی خودشان و ذوب شدن در زبان دیگری و ذوب کامل در فرهنگ آن و آغاز برده داری مدرن است که این امر در مورد کودکان و مدارس استثنائی خود بسیار پیچیده تر و نیازمند بحث جداگانه ایست
زبان مادری كه به عنوان زبان نخست نیز از آن نامبرده میشود به زبانی گفته میشود كه انسان از بدو تولد و به زعم زیست شناسان حتی قبل از تولد، سخن گفتن را با آن می آموزد و بعدها با آن زبان فكر میكند و می اندیشد، زبان مادری صرفا زبانی نیست كه مادر كودك با آن صحبت میكند، بلكه این واژه اشاره به آن دارد كه زبان مادری به زبان یك ملت یا قوم اطلاق میشود.
بر اساس تحقیقات علمی، كودكان به زبان مادری گریه میكنند و گریه كودكان با زبانهای مادری متفاوت، از یکدیگر متفاوت است. اما زبان فارغ از اینكه یك وسیله ارتباطی و کلید ارتباط مابین انسانها و شاهراه انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است، بخشی اساسی از شناسه و هویت ملی یك ملت می باشد.
در جغرافیای قراردادی ایران امروزی، چندین ملت با زبانهای كاملا متفاوت زندگی میكنند، اما رژیمهای متمادی حاكم بر این ملل، همه را دارای یك زبان واحد، یك ملت و یك سرزمین واحد تلقی و قلمداد نموده و می نمایند و این در حالیست كه یك فارس زبان، زبانهای كوردی، بلوچی، عربی، توركی اذری و تركمنی را مطلقا در صورت عدم یادگیریشان نمیفهمد و هر كدام از این زبانها، زبان ملتی جدا از ملت جعلی ایران هستند.
ایا ایران یعنی فارسستان از روی کدامین اصول و مبانی و با کدامین حق، زبان فارسی را زبان رسمی، ملی و مشترك نام نهاده و قرار داده است؟ آیا زبانی به نام زبان ایرانی وجود دارد كه ملتی به نام ایران وجود داشته باشد؟ آنچه اینجا عیان است تلقی زبان فارسی بجای زبان ارتباطی به عنوان زبان رسمی و ملی در ایران می باشد.
زبان هر ملتی برای ملتش رسمیت دارد و زبان مشترك مابین مردمان این ملت است، زبان كوردی، برای من كورد زبان رسمیست و با كوردهایی كه در بخشهای دیگر كوردستان زیر سلطه رژیمهای عراق، سوریه و توركیه هستند زبان مشترك است و برای دیگر ملل عرب، بلوچ، تورك اذری، توركمن و فارس نیز به همین منوال و زبان فارسی در ایران در بهترین حالت می تواند زبان ارتباطی محسوب شود نه زبان مشترک و ملی. رژیمهای توتالیتر و تمامیت خواه كه بر مللی غیر از ملت خود حكمرانی كردهاند، همیشه سعی بر نسل كشی زبانی و آسیملاسیون فرهنگی ملتهای دیگر داشتهاند و خواندن، نوشتن و تحصیل به زبان مادری كه حق طبیعی و مسلم هر انسانیست را از آنها سلب كردهاند و تنها یك زبان را زبان رسمی و مشترك میدانند که علت آن نیز استیلای کامل فرهنگ و زبان خود و حذف و آسمیلاسیون کامل غیرخودی هاست.
كودكان ملل غیر فارس در ایران از ابتدای ورود به مدارس و در سنین ٦ و ٧ سالگی و حتی قبل از آن در مهدکودکها، باید زبانی جدا از زبان مادری خود كه همانا فارسیست بیاموزند، که این اصل خود برخلاف تمامی اصول روانشناسی رشد نیز می باشد که یک کودک حداقل تا سن 9 سالگی بایستی تنها به زبان مادری خود مورد آموزش قرار گیرد.
اما یك كودك فارس زبان تنها به زبان مادریش در مدرسه تحصیل میكند. رژیمهای دیكتاتور و اشغالگر در ایران اجازه نمیدهند كه كودكان ملل غیر فارس به زبان مادری خود بخوانند، بنویسند و تحصیل كنند یا به زبان مادریشان اموزش و پروش داده شوند،
زیرا هدف رژیمهای حاكم بر ملل در ایران همانا ریشه كن كردن زبان و هویت ملل غیر فارس است و به این شیوه در جهت نابودی زبانهای ملل غیر فارس فغالیت میكنند که این امر در انتها به حذف اندیشیدن به زبان ملی خودشان و ذوب شدن در زبان دیگری و ذوب کامل در فرهنگ آن و آغاز برده داری مدرن است که این امر در مورد کودکان و مدارس استثنائی خود بسیار پیچیده تر و نیازمند بحث جداگانه ایست. حال در نظر بگیرید،
پدری را در كوردستان یا در الاحواز و بلوچستان و آذربایجان كه برای امرار معاش در مرزها مشغول كار و كولبری است، با زبان فارسی با او بدرفتاری میشود، با زبان فارسی مورد شلیك گلوله قرار میگیرد و با زبان فارسی باید جنازهاش بهمراه دادن شیرینی به یك مسئول نظامی كه فارسی صحبت میكند پس گرفته شود.
پدر یا مادری كه در زندان است، پدر و مادری كه اعدام میشوند و دستفروشی كه وسایلش را دور میریزند، همگی با زبان فارسی با آنان برخوردی فارغ از اصول بشریت و حقوق شهروندی میشود. در نتیجه و در یك كلام زبان فارسی برای یك كودك غیرفارس كه ناچارا باید فارسی بخواند، زبان سركوب، زندان، اعدام و ترس و وحشت است، زبان زور و ظلم و مرگ كه او هم باید یاد بگیرد یا اینکه در انتها یاد بگیرد مرگ با عزت جهت ماندگاری را بر زیستن حقیرانه ترجیح بدهد