گزارشی از محرومیت در سیستان و بلوچستان؛ صف توزیع سبد کالا باز هم قربانی گرفت/ اغماء سهم پیرمرد بلوچ از سبد دولتی+ تصاویر
تشکیل صف های طولانی،سر و صدا و گله و شکایت از گرما از جمله معضلاتی است که فرد روستا نشین پس از طی کیلومتر ها مسافت از دریافت سبد کالا دارد.
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از ندای هیرمند؛ شمال استان سیستان و بلوچستان به ندرت افراد بالا ی خط فقر یافت می شود و اکثر مردم این مناطق با اندک درآمدی که دارند و یا حتی یارانه نقدی که دریافت می کنند م امورات زندگی خود را بگذرانند.
شغل اصلی مردم این منطقه کشاورزی و دامداری می باشد که بیش از هفده سال است پدیده ای به نام خشکسالی آنها را از شغل اصلی دور ساخته و برخی را ها نیز خانه نشین کرده است.
اکثر مردم این مناطق عزم رفتن گرفتند و عده ای که ماندند نتوانستند آنچه مورد نیاز یک خانواده است فراهم سازند و تنها به یارانه ها و سبد کالایی که هر از چند گاهی اعلام می شود امید زندگی دارند .
در این بین با اعلام سبد کالایی که هر ساله از کالاهای آن کاهش می یابد موجی از مردم روستا نشین به مرکز شهرستان هیرمند رجوع می کنند تا سبد کالای خود را دریافت نمایند.
تشکیل صف های طولانی،سر و صدا و گله و شکایت از گرما از جمله معضلاتی است که فرد روستا نشین پس از طی کیلومتر ها مسافت از دریافت سبد کالا دارد شاید هم امروز نصیبشان نشود و روز دیگری باید این مشکلات را تحمل کنند تا به پنج کیلو قند و روغن خود برسند.
در این بین پیرمردی سالخورده را مشاهده نمودیم که در لابه لای جمعیت از حال رفته است و به گوشه ای در سایه پناه آورده، از همسر او که نگرانی زیادی در چهره اش نمایان بود حالش را جویا شدیم وی گفت: ازدحام جمعیت باعث شد تا پیرمرد از حال برود شاید فشارش افتاده است.
همسر پیرمرد به اطراف مینگریست زیر لب صلوات می گفت مشخص بود که اتفاق نا خشایندی در راه است با همان حالت نگرانی گفت: به اورژانس هم زنگ زده ایم بنده خداها ماموریت بودن کاش که زودتر برسند تا پیرمرد را به هوش آورند.
از او پرسیدم چه ساعتی از روستا آمده اید که گفت: از ساعت هفت صبح است که در صف سبد کالا منتظر دریافت همین چند قلم کالا هستیم ،ازدهام جمعیت به حدی بود که اگر از صف جدا می ماندیم باید باز فردا به این مکان مراجعه می کردیم.
ماه رمضان بود و نمیخاستم زیاد با حرف هایم درد پیرزن را دو چندان کنم در همین حین بود که صدای آژیر آمبولانس از دور شنیده می شد و پیرزن از جایش برخاست گفت : آمدند خدا را شکر
کمی منتظر ماندم تا از حال پیرمرد جویا شدم ، گویا حدس پیرزن درست بود در بین ازدحام جمعیت فشارش افتاده و از حال رفته بود.
هر چند داستان دعوا ، کتک کاری و مرگ در محل توزیع سبد کالا دارد به داستانی تکراری تبدیل می شود چرا که چندی پیش نیز پیرمرد 60 ساله کرمانشاهی در محل توزیع سبد کالا در گذشت.