«کلپورگان» در سیستان و بلوچستان تنها موزه زنده سفال جهان/ شاهکار هزاران ساله

رها کردن این هنر غنی به معنای تخریب تمدنی ۶ هزار ساله است.
زاهدان – موزه سفال«کلپورگان» در سیستان و بلوچستان تنها موزه سفال زنده جهان است که حیات هفت هزار ساله را تداوم بخشیده و نقوش سفالینه هایش هزاران سال بدون تغییر و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
خبرگزاری مهر-گروه استان ها: این سرزمین سرشار از شگفتی است، در مسیر راه زاهدان به خاش، “تفتان” با غرور هرچه تمامتر خودنمایی می کند، قله آتشفشانی نیمه‌خاموشی که با خروج بخار گوگرد، توده ابرهای متراکمی در راس آن هویدا است و تحت نام بام بلوچستان طنازی کرده و شکوهش را به رخ می کشد.

در این مسیر کویری، تفتان آتشفشانی با عظمتی هزاران ساله همانند تاریخ پرافتخار سرزمین و مردمش سروری می‌کند و به یادم می آورد شکوه و ایستادگی سرزمینی غنی را.

عجب آنجاست که پیرامونش همه بیابان است و کویر، در این انتهای تنهایی و سکوت، همراه و همراز همیشگی‌اش باد است و خنکای نسیم، او در این خاموشی، سپیدپوش به سان نگین یاقوتی انگشتری بر صفحه پهندشت کویر بلوچستان قدعلم کرده و استوار ایستاده است و دلبری می کند.

نگاهم را به نگاه سحر آمیزش دوخته ام، با هزار ناز و ادا در امتداد مسیر جاده به سویم سرک می کشد، تفتان و “خاش” را با رازهای خفته در سکوت و غروب کویر، پشت سرگذاشتم به سمت سرزمین مرزی سراوان، این دیار اجحاف شده سرزمین آفتاب و نخل حرکت کردم، سرزمینی که قرص رخسار مهگونش همواره در پس تیرگی های برخی افراد خودفروخته در آن سوی مرز پنهان می ماند، به داشته های آن سرزمین که فکر می کنم، به قندیلی می ماند که در گرمای تابستان آن را از طاق آسمان رازگون کویر آویخته باشند.

از دوراهی خاش – ایرانشهر- سراوان پس از طی مسیر ۱۸۷ کیلومتر از زاهدان، وارد محور مواصلاتی سراوان می شوم، تابلوی کنار جاده فاصله ۱۶۸ کیلومتری از شاهکار هزاران ساله را نشان می دهد.

در فکر شکوه تمدن این دیار بودم، که از خلال پیچاپیچ شاخه های نخل ریتمی تند هواسم را به خودش جلب می کند و چراغ مه فامش پیش چشم خودنمائی می کند، تاریخ هم از دیر باز و هم در عصر معاصر خوش می درخشد، ساکنان روستای «گشت» به بهترین شکل باور را ترسیم کردند.

به سرزمین پیدا و پنهان یا به قول محلی ها عروس بلوچستان رسیدم، شهری که مردمانش در عین سادگی، مهربان و مهمان‌نوازند.

جای جای این سرزمین کشت و زرع می درخشد و درختان بی شمار خرما، مرکبات و پسته دل هر بیینده را می رباید، در مقابل طبیعت کویری، منطقه به زیور هزاران اصله “نخل” زینت بی‌همتا یافته است.

حرکت به سوی کلپورگان

صبح که می شود، پس از طی حدود ۲۵ کیلومتر راه به سمت جنوب و خستگی ناشی از رانندگی در جاده پرپیچ و خم و خلوت از هیاهوی خودروهای عبوری، انگار که معجزه‌ای در راه است.

روستای «کلپورگان سراوان» هدف اصلی این مسیر طولانی و کسل‌کننده است، تجسم دیدن دست آفرینه های هزاران ساله زنان بلوچ خستگی را از تن به در می‌کند.

عجیب است! محل مورد نظر در آتش خورشید سوزان کویر خشک اطراف، مملو از انواع سبزی و درخت است، درختان خرما، انار، پاپایا(خربزه درختی) و حتی انبه.

اهالی با پوستی به رنگ خرما شبیه به آنچه که از درختان نخل خود برداشت می‌کنند، با زبان بلوچی که البته فارسی را به سختی صحبت می‌کنند، گرد گروه ما حلقه زده و می‌پرسند: «برای خرید سفال ها آمده‌اید؟ »

این مردمان سختکوش کویر به علت فاصله بیشتر از ۳۶۰ کیلومتری با مرکز استان و مراوده محدود اجتماعی با دیگر نقاط، به سختی به زبان فارسی حرف می‌زنند اما در مقابل و برخلاف دیگر مردمان بلوچستان واژه‌ها و جمله‌های زبان بلوچی یا بهتر بگویم مادری خود را تند و سریع بیان می‌کنند.

سرانجام با همراهی و راهنمایی چند نفر از نوجوانان کنجکاو منطقه به دو راهی رسیدم که به دنیای عاشقی زنان بلوچ تعبیر می شود، در میان حیرت گروه، سفال هایی در تلالو خورشید صبحگاهی بر آسمان کویر می تابیدند و شکوه تمدنشان سکون سنگینی را به گروه قالب کرد.

سفال کلپورگان

ورود به کلپورگان

«کلپوره» نام گیاهی با مصرف دارویی ویژه منطقه بلوچستان است و کلپورگان روستایی است در ۲۵ کیلومتری شهرستان سراوان و در ۳۹۰ کیلومتری جنوب زاهدان.

شغل اکثریت مردم کشاورزی است و هنر دستان مردم این دیار در کنار نقش آفرینی هنر، محصولاتی چون خرما، مرکبات و سبزی است، اما تنها مشخصه‌ای که کلپورگان را از بقیه مناطق متمایز کرده، آفرینش تمدن از دستان هنرمند زنان سرزمین بلوچستان، سفالگری است که به گفته یکی از بزرگان روستا شیوه ساخت آن با قدمتی حدود ۴ تا ۶ هزار سال قبل هنوز دست نخورده باقی مانده و تنها کارگاهی که هنوز به شیوه بدوی فعال و پا برجا کارش را ادامه می‌دهد کارگاه سفال کلپورگان است!

در طول تاریخ هنر سفالگری متعلق به زنان بوده است زیرا مردان به شکار و یا کشاورزی می‌پرداختند و بنابر شواهد تاریخی زنان ابداع کنندگان هنر سفالگری بوده اند، آنچه سفالگری کلپورگان را از سایر نقاط متمایز کرده ویژگی‌های منحصر به فرد آن است، دهواری این پیرمرد روستا می گوید: در این دیار تمام امور ظریف توسط زنان انجام می‌گیرد و مردان فقط کارهایی مثل آماده کردن گل پختن سفال و… را انجام می دهند.

نکته ای که سفال این منطقه را از دیگر نقاط کشور متمایز می کند، این است که زنان این دیار برای تهیه سفال از چرخ سفالگری استفاده نمی کنند و عجیب است که چگونه ممکن است چنین شکوهی تنها با روش های سنتی و بدیع و به کمک دستان پر مهر و ترک خورده زنان روستا انجام شود.

به گفته حسین زهی یکی از زنان روستا، طرح ها و نقش های آن معمولا شامل یک دایره توخالی یک دایره توپر و یک خط است که با هم ترکیب یافته‌اند و ماده تزیین کننده آن رنگی است از سنگ محلی «تیتوک» که در آب حل می‌شود.

درنگی در پیشینه کلپورگان

سفال کلپورگان شاهکار هزاران ساله زنان و مردان دیار نخل و آفتاب کلپورگان با شهرت جهانی و منحصر به فرد در میان سفالینه های تاریخی، علاقه مندان فرهنگ و تمدن ایران را به تماشای رقص گِل در میان دستان هنرمند زنان بومی فرا می خواند.

روستای کلپورگان، جایگاه شاهکار اندیشه، ذوق، فرهنگ و هنر زنان بلوچستان در سرزمین ایران است، زنان بومی منطقه یگانه خالقان سفال کلپورگان هستند که نسل به نسل و سینه به سینه از مادران به دختران بلوچ منتقل شده و گذشت زمان و حوادث تاریخ نه تنها از اصالت آن کم نکرده بلکه بیش از پیش بر ارزش‌های هنری آن افزوده است.

صدیق دهواری محقق و پژوهشگر منطقه سراوان می گوید: شکوه کلپورگان با هیچ کلامی قابل وصف نیست، این هنر چندین نسل از ۶ هزار سال پیش سینه به سینه منتقل شده و در اختیار زنان و دختران بلوچ قرار گرفته و آنان نیز به بهترین شکل قدر این تمدن را می دانند.

دهواری می گوید: در سفالینه‌ها سرزمین کلپورگان لعاب به کار نمی‌رود، طرح ها و نقش های آن کاملا هندسی است و تبلور نقش های باستان و تمدن این دیار بوده که بهترین شکل برای دوست داران هنر در این دست آفرینه معنا پیدا می کند.

مختصات سفال کلپورگان

آنچه سفالگری کلپورگان را از سایر نقاط متمایز کرده ویژگی های منحصر بفرد آن است به گونه ای که در ساخت سفال تمام مراحل ظریف سفالگری به وسیله زنان انجام می گیرد و مردان فقط کارهایی مثل حمل خاک رس از معدن مسکوتان واقع در دو تا سه کیلومتری کارگاه، آماده کردن گل و پختن سفال را انجام می دهند.

و آنچه توجه جهانیان را به سفال کلپورگان جلب کرده استفاده نکردن از چرخ سفالگری در تهیه سفال است به گونه ای که تمام سفالینه ها با روشهای سنتی ابتدایی، بدیع و به کمک دست انجام می شود.

طرحها و نقشهای سفال کلپورگان نیز کاملا هندسی است و تداعی نقشهای باستانی بوده، تــزیینــات روی سفالینه ها با نمادهای تجریدی است که از نسلی به نسل دیگر به یادگار مانده و حکایت از راز و رمــز و خواهش های روحی و درونی هنرمند از محیط اطراف و اعتقادات و باورهای او دارد و اغلب نمادها شبیه به نقوش سفال های ماقبل تاریخ و آغاز دوره تاریخی است.

در این سفالینه ها لعاب به کار نمی رود بلکه برای تزیین و نقاشی از سنگ «تیتوک» استفاده می شود، این سنگ در منطقه تپه آچار در کهوران مهرستان یافت می شود و رنگ آن معمولا قهوه ای یا سیاه بوده، این سنگ نوعی سنگ منگنز است و رنگی که از آن به دست می آید قهوه ای است.

از نکات جالب درباره این سفال می توان به دسته آن ها اشاره کرد به طوری که این دسته ها بر خلاف سفال های امروزی دیرتر از بخش های دیگر سفال می شکنند.

سفال کلپورگان اغلب به شکل کاسه، کوزه، جام، قدح، پارچ و لیوان و قلک ساخته می شود و اغلب ظرف های ساخته شده آن نیز دارای سرپوش است که گاه خود به عنوان ظرفی مستقل مورد استفاده قرار می گیرد.

سفال کلپورگان

طرز تهیه سفال در کلپورگان

خاک از فاصله ۲ تا ۳ کیلومتری کارگاه یعنی معدن خاک رس مشکوتان تامین می‌شود، این خاک در قدیم توسط چهارپایان یا سبدهای مخصوص «کچو» به کارگاه حمل می‌شد، اما امروز به وسیله بیل مکانیکی از زمین برداشته می‌شود و توسط کمپرسی به کارگاه حمل می‌شود.

برای تهیه گل رس ابتدا برای جداسازی ناخالصی از خاک آن را سرند کرده و سپس آن را در حوضچه دوطبقه ای می‌ریزند و به آن آب اضافه می‌کنند (شستشوی خاک) و سپس خاک را داخل آب به هم می‌زنند تا ذرات خاک در آب به صورت معلق درآید.

بعد دوغاب حاصل را از صافی و لوله به حوضچه دوم که با اولی اختلاف سطح دارد و پایین‌تر است منتقل می‌کنند و برای اینکه ناخالصی‌ها از حوضچه اول به حوضچه دوم وارد نشوند معمولا داخل لوله مذکور چند توری تعبیه می‌کنند تا آخرین ذراتی که در محلول باقی مانده جدا شوند.

دوغاب را در حوضچه دوم به مدت دو روز نگه می‌دارند تا آب آن بخار شود و بعد گل به دست آمده را با مقداری از همان خاک قبلی ورز می‌دهند تا آماده کار شود، در اصطلاح محلی مخلوط به دست آمده «هاجک» نام دارد و رنگ این مخلوط معمولا خاکستری متمایل به سبز روشن است اما پس از پخت در کوره به رنگ نارنجی درمی‌آید.

تا این مراحل از کار به عهده مردان است اما مراحل دیگر که نیاز به دقت و ظرافت دارد توسط زنان هنرمند کلپورگان با دست صورت می‌گیرد، شاید یکی از دلایلی که زنان همان روش سنتی خود را نسبت به چرخ سفالگری ترجیح می‌دهند خاک منطقه باشد که به راحتی انعطاف پذیر است و به علاوه دارای قدرت چسبندگی زیادی است.

مواد تشکیل دهنده خاک کلپورگان عبارتند از: اکسید سلیسم ۷۰ ـ ۵۰ درصد، اکسید آلومینیوم ۳۰ ـ ۲۰ درصد، ۲ ـ۴ درصد اکسید مس + منیزیم، اکسید پتاسیم و سدیم ۱ ـ ۳ درصد، اکسید تیتانیم آهن دوظرفیتی ۱ ـ ۲ درصدو مواد فرار ۵ درصد.

این خاک در ابتدا به رنگ خاکستری متمایل به سبز روشن دیده می‌شود، پس از خیس شدن گل آن به رنگ خاکستری مایل به سبز زیتونی درمی‌آید.

تکنیک های ساخت سفال این منطقه از روشهای چندهزار ساله الگوگیری می شود

تکنیک های ساخت سفال این منطقه از همان روش های چند هزار سال قبل الگوبرداری می کند و همین روش ابتدایی و بسیار ساده است که هنر سفالگری کلپورگان را منحصر بفرد جلوه می دهد.

در منطقه بیشتر دو روش برای ساخت ظروف به کار می‌رود، روش پینچ (pinch) برای ساختن سفال با این شیوه از دیسک گردان و سینی که به شکل بشقاب است استفاده می‌کنند و در اصطلاح محلی به «بونو» مشهور است.

به این صورت که ابتدا توده ای از گل ورز داده شده را بر روی «بونو» که جنسش از سفال است و معمولا روی بونو پارچه ای برای نچسبیدن گل قرار داده شده می‌گذارند و حفره ای با انگشتان دست در میان آن ایجاد می‌کنند و سپس همراه با چرخش گل بر روی بونو حفره ایجاد شده توسط انگشتان دو دست را به تدریج گشاد می‌کنند.

با این عمل دیواره ظرف نازک می‌شود، در حین انجام این عمل از تکه چوبی به طول حداکثر ۲۰ سانتی متر استفاده می‌کنند و دیواره ظرف را به جهت‌های مختلف که مناسب کار است هدایت می‌کنند، با این شیوه دیواره‌های ظرف در همه قسمتهای آن یکسان می‌شود. در اصطلاح محلی به این تکه چوب «گل موش» می‌گویند.

روش لوله ای یا فتیله ای (کویل) روش دومی در ساخت سفال کلپورگان است، در این روش ابتدا پارچه ای را روی بونو پهن کرده کف ظرف مورد نظر را از گل و روی پارچه قرار می‌دهند و برای ساختن فرم ظرف گل را به صورت لوله‌های موردنظر درست کرده پس از این مرحله ظرف‌ها را در معرض آفتاب قرار می‌دهند تا کاملا خشک شوند.

این کار شاید چندین روز طول بکشد. پس از خشک شدن سفال آن را با سنگ مخصوصی (سائنوک) مالش و سطح خارجی آن را صیقل می‌دهند و بااین عمل سطح سفال خام برای نقاشی آماده می‌شود.

برای تزیین سفالینه‌ها از سنگ استفاده می شود

برای تزیین و نقاشی از سنگ “تیتوک” استفاده می‌کنند، روش کار به این صورت است که سنگ تیتوک را روی تخته سنگ بزرگی که وسط آن کمی ‌گود است (وانک) می‌سایند و به صورت دوغاب درمی‌آورند.

بر اساس اطلاعات زمین شناسی، ترکیبات شیمیائی سنگ یا بهتر بگویم رنگ تیتوک عبارتند از اکسید منگنز، سیلس، اکسیدآهن سه ظرفیتی، به گفته کارشناسان ترکیب دارای ۳۶ الی ۳۹ درصد کوارتز ۳۵ الی ۳۶ درصد اکسید آهن و اکسیدهای دیگر و همچنین مقداری ناخالصی‌های دیگر است که محتوای بسیار زیاد آن باعث سیاه رنگ شدن به هنگام پخت می‌شود.

برای نقاشی، ابتدا یک قطعه کوچک از سنگ تیتوک را روی یک قطعه بزرگتر که مقداری آب بر روی آن ریخته شده می‌سایند و با عمل سایش ذرات حاصل از آن به خوبی در آب حل می‌شود، سپس به وسیله‌ی یک تکه چوب کوچک به اندازه چوب کبریت که معمولا از جنس چوب درخت خرماست نقاشی‌ها روی سفال انجام می‌شود.

تمام تولیدات سفالی پس از ساخت، ۱۰ روز در معرض تابش آفتاب قرار می‌گیرد تا کاملا خشک شود، قبل از اینکه به کوره برود به وسیله رنگ تیتوک رنگ‌آمیزی می‌شود تا ظرف همراه با رنگ در یک زمان پخته شود.

«چت محیلوک» و «گل» نام برخی از نقشهای محلی است، این نقشها اغلب از طرح هائی با ریشه‌های طبیعی تشکیل شده و بسیار ساده و تا حدی انتزاعی نقاشی شده اند. این نقشها نقطه نقطه و سنتی هستند.

نقشهایی که زاییده ذوق و خیال زنان بلوچ است

نقشهای گل، زنجیره، موج و درخت خرما و غیره نه به صورت مکتوب در جایی نقش بسته‌اند که سفال گران از روی آنها نقاشی کنند و نه از نقشهای سایر سفالها و یا دیگر صنایع دستی محلی اقتباس شده‌اند بلکه تمامی ‌طرحها ناشی از تخیل زنان و دختران محلی است که سینه به سینه به ایشان منتقل شده است.

سفال کلپورگان

پخت سفالینه‌ها به صورت سنتی انجام می‌شود، در گذشته پخت با هیزم انجام می‌شد. هنوز یک خانواده در کلپورگان به همین صورت عمل می‌کند، اما در کارگاه سازمان صنایع دستی دو کوره به صورت حفره ای بزرگ در دل دیوار ساخته شده و سوخت آن نفت کوره است، به گفته یکی از دختران هنرمند بلوچ در هر کوره ۶۰۰ سفالینه پخته می‌شود و بین ۱۸ تا ۲۲ ساعت در حرارت ۹۵۰ درجه در کوره می‌ماند و ۴۸ ساعت طول می‌کشد تا کوره سرد شود.

روش پخت سنتی با هیزم تا حدود ۲۵ سال قبل در منطقه رواج داشت اما از سال ۱۳۵۴ با ساخت کوره جدید عمل پخت در کوره نفت سوز آغاز شد، دیوار کوره از آجر ملات آن از مخلوط خاک سفالگری و خاک رس معمولی است.

پس از طی این مراحل وقت رونمایی از دست آفرینه های زنان بلوچ است، تراوش های ذهنی زنان بلوچ در این دیار در قامت چلیم (قلیان)، خمیردان، آفتابه، سوچکی(اسپند دود کن)، قندان، زیرسیگاری، انواع بشقاب، لیوان و قلک خودنمائی می کند.

کلپورگان تنها موزه زنده سفال

کلپورگان آن چنان که باید تبلیغ نشده اما آنقدر هویت و کیفیت منحصر به فردش مشهود بوده که اکنون در بازارهای مهم جهانی شهره است و مخاطب دارد، اکنون کوره‌های سفال‌پزی کلپورگان نام دومین کارگاه سفال دنیا و تنها موزه زنده سفال را با خود یدک می‌کشند.

شاید از نظر اقتصادی و تامین معاش تولید سفال سنتی کلپورگان در عصر جدید مقرون به صرفه نباشد و شاید بهتر باشد نیروی کار این بخش را در جاهایی به کار گیریم که از نظر بهره وری و بازدهی نیروی انسانی مناسب‌تر است، اما رها کردن این هنر غنی به معنای تخریب تمدنی ۶ هزار ساله است.

آن چه که به این هنر اهمیت ویژه‌ ای بخشیده عدم تغییر روشهای ساخت آن در طی یک دوره ای طولانی است که مطالعه ی جدی باستان شناسان و مورخان را می‌طلبد و می‌تواند تمدنهای اطراف و آداب و سنت ها و آیین‌ها و نوع مراودات و تجارت با همسایگان را در سیمای سفال کلپورگان مشاهده کرد.

به نظر می‌رسد از نظر اقتصادی باید به ابعاد توریستی آن بیشتر توجه شود و در حفظ و پاسداری از شیوه‌های تولید آن بیشتر کوشید.

اگرچه نمی‌توان سهم این کارگاه را در اشتغال اهالی کلپورگان نادیده گرفت اما با توجه به حقوق و دستمزد پایین از نظر اقتصادی نمی‌توان برای آن جایگاه مهمی ‌قائل شد، آمار نشان می‌دهد فروش سفال در سراوان نسبت به بقیه صنایع دستی بومی‌ در جایگاه پایین‌تری قرار دارد.

چنانچه سفال کلپورگان در بازارهای جهانی و داخلی به صورت اصولی بازاریابی شود شاید بتوان به صورت یک منبع درآمد ارزی و اشتغالزا برای اهالی بومی ‌منطقه روی آن حساب کرد.

روزی غیرقابل وصف

از صبح تا عصر در این روستا کار است و کوشش، خورشید بی رمق از فراز کوره سفال گری توی حیاط گردن می کشد، با زندگی چند ساعته در کلپورگان گوئی جانی دوباره گرفتم اما افسوس که وقت رفتن است، آسمان سفره سیاهش را بر سر این خورشید سرزمین آفتاب و نخل پهن می کند، موقع رفتن است تیم ما آماده عزیمت به زاهدان است.

از ورودی روستا خارج شدم، روستا رو به خاموشی است، اما نخل های سر به فلک کشیده همچنان نماد مقاومتش را به رخ می کشد گوئی زندگی در این دیار ۲۴ ساعته در جریان است.

نگاهم را به عقب می دوزم و افسوس تنها یادگار آن دیار می شود که چگونه است غبار فراموشی بر روی این تمدن ۶ هزار ساله خودنمایی می کند.

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا