درآمد دو هزار تومانی از ترانزیت های میلیاردی/ حسین کودک ۷ ساله به جای رفتن به مدرسه و تحصیل، شده تنها فرد نان آور خانواده محروم خویش
تنها راه درآمد مرزنشینان در شمال بلوچستان را می توان بازارچه های مرزی عنوان کرد، بازارچه هایی که در طول سال بسته هستند و هیچگونه ترددی از آنها صورت نمی گیرد و یا دست کم مدت محدودی برای افرادی خاص بازگشایی می شود.
به گزارش سرویس اجتماعی عصرهامون به نقل از ندای هیرمند؛ کودکان کار همواره در همه ی شهرهای بخصوص کلان شهرهای ایران دیده می شوند،
این کودکان معمولا از خانواده هایی بوجود می آیند که یا توان مالی ضعیفی دارند و یا به مواد مخدر اعتیاد دارند. کودکان کار در هر شهر یا کشور جزو افرادی هستند که از تحصیل به دورند، معدود کسانی از این کودکان با توجه به علاقه نشان دادن به درس و کتاب به مدارس دولتی روی می آورند،
مثلا در استانی مثل سیستان و بلوچستان حتی بسیاری از این کودکان فاقد شناسنامه هستند و نمی توانند به مدرسه بروند. با این حال فقر در همه ی جوامع دیده می شود، کارشناسان بر این باورند که افراد نیازمند و کم دست علاوه بر اینکه تعداد زیادی فرزند آوری می کنند بلکه توان بزرگ کردن آنها را در ادامه ندارند و به اجبار از سنین پایین آنها را به کار در بازرها و به عنوان دست فروش می گیرند. در شهرستان مرزی هیرمند؛ که در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد، اکثر خانواده ها درگیر فقر هستند،
این شهرستان که با جمعیتی بالغ بر 64 هزار نفر در جنوب شرقی کشور قرار دارد و هم مرز با کشور افغانستان است به دلیل انسداد مرز و همچنین خشکی دریاچه هامون ، خانواده های بسیاری را به زیر خط فقر کشانده است.
تنها راه درآمد مرزنشینان در این منطقه را می توان بازارچه های مرزی عنوان کرد، بازارچه هایی که در طول سال بسته هستند و هیچگونه ترددی از آنها صورت نمی گیرد و یا دست کم مدت محدودی برای افرادی خاص بازگشایی می شود.
بازارچه بزرگ مرزی میلک در این شهرستان نیز مختص ترانزیت های افغانی،ترکی و ایرانی است، ترانزیت هایی که گرچه برای شهرستان درآمدزایی می کنند اما هیچگونه سودی نصیب مردم شهرستان از این درآمد های هنگفت نمی شود.
با این حال داستان گزارش ما بر می گردد به یک کودک هفت ساله که به تازگی تحصیلات مقطع ابتدایی خود را آغاز کرده است، اما نمی توان نام او را کودک نهاد، او اکنون بزرگ مردی است که خرجی یک خانواده به دوشش است.
در گفتگو با حسین که بنشینی چیزی عایدت نمی شود، خجالتی و سر بزیر است و تنها اطلاعاتی که از اطرافیانش کسب کرده ام را بازگو خواهم کرد.
اصالتاً از بندر عباس هستند پدرش قبل از تولد این کودک به هیرمند می آید و در همین شهرستان نیز ازدواج می کنند که حاصل ازدواج ، حسین است.
اطرافیانش می گویند که پدر اعتیاد دارد و حسین برای خرجی خانواده هر روز تعدادی آب معدنی یخ زده را به بازارچه مرزی میلک می آورد تا به رانندگان ترانزیت ها بفروشد، و در پایان روز دو هزار تومان از فروش این آب معدنی ها سود می کند.
آنقدر فروش خوب نیست که بتواند در ساعت کوتاهی آب های معدنی را بفروش برساند ، او از اول جاده ترانزیتی میلک پیاده جار می زند: ” آب معدنی یخ زده ” با این حال او اکنون در سن خیلی کمی نان آور خانواده است و یا به طور کل پول عمل پدرش را هم نیز فراهم می کند، مادر وی به رحمت خدا رفته و او با پدرش تنها زندگی می کند.
دیگر بیش از این صبر نکر د و کیسه آب معدنی اش را بر می دارد تا زودتر خود را به بازارچه برساند، تا آب های معدنی یخ زده اش را بتواند بفروشد کیسه کمی سنگین به نظر می رسد اما دستانی که طعم فقر را چشیده بودند آن را به راحتی بر دوش می کشید، و کم کمک دور شد.