چرا احساسات ملی دگرستیزانه خطرناک هستند؟ علی معموریپژوهشگر مسائل اسلامی
هویت تاریخی ایرانی در تقابل با دیگری شکل گرفته و نزاع های سیاسی به بازخوانی تاریخ انجامیده و نقش برداشتهای دینی و نزاعهای مذهبی در شکل گیری هویت ستیزه جویانه چیست. یاسر میردامادی، در مقاله نژادپرستی چه اشکالی دارد؟با برشمردن ویژگی های مشترک انواع مختلف نژادپرستی آن را نقد کرده است.
تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده با واکنش های گسترده ای در جامعه ایرانی روبرو شد. از تظاهرات اعتراضی در مقابل سفارت عربستان سعودی تا شبکههای اجتماعی. با توجه به گستردگی واکنش ها و پیوند آنها با مسئله ایرانی، عربی و شیعه، سنی تعدادی از کارشناسان و تحلیلگران در صفحه “ناظران می گویند” به تحلیل این پدیده پرداختهاند.
در این مقاله علی معموری، در اینباره نوشته که چگونه هویت تاریخی ایرانی در تقابل با دیگری شکل گرفته و نزاع های سیاسی به بازخوانی تاریخ انجامیده و نقش برداشتهای دینی و نزاعهای مذهبی در شکل گیری هویت ستیزه جویانه چیست. یاسر میردامادی، در مقاله نژادپرستی چه اشکالی دارد؟با برشمردن ویژگی های مشترک انواع مختلف نژادپرستی آن را نقد کرده است.
هویت جمعی ملتها در تطور تاریخیشان از یک سو بر نقاط مشترک افرادشان و از سوی دیگر بر نقاط تمایزدهنده نسبت به هویتهای بیرونی شکل میگیرند. زبان، آداب و رسوم، دین و دیگر عناصر فرهنگی از غنیترین منابع هویتبخشی در هر دو بخش ایجاد اشتراکات بین افراد یک مجموعه و نیز تمایزات با مجموعههای دیگر هستند.
نظامهای سیاسی بنا به تفاوت کارکرد و اهدافشان به مدیریت فرهنگی هویت ملی کشورشان از جهت نوع جهتگیریهای کلان آن میپردازند. نظامهای عرفیِ غیر ایدئولوژیک به ایجاد توازن در جهتگیریهای هویت ملی توجه فراوان دارند تا از شکلگیری جریانهای دگرستیزانه نسبت به ملتهای همجوار یا در تماس و یا اقلیتهای قومی و دینی درون جامعه جلوگیری کنند. نظامهای ایدئولوژیک ـ چه از نوع دینی یا غیر دینی آن ـ از هویت ملی به عنوان وسیلهای برای تثبیت استمرار نظام و دگرستیزی و تمایزسازی با عناصر درونی و بیرونی ناهمخوان با جریان ایدئولوژکشان بهره میبرند.
جریان ملیگرایی که به تشکیل حکومتهای قومی انجامید، نقش وسیع و ریشهداری در ایجاد و گسترش احساسات دگرستیزانه داشته است. در تاریخ سیاسی غرب به موارد متعددی از فجایع انسانی از قبیل نسلکشی در اثر پرورش احساسات دگرستیزانه ناشی از ملیگرایی قومی یا دینی بر میخوریم. اکنون هویت ملی در کشورهای غربی با اختلاف نسبت آن بر پایه اشتراک در وحدت سیاسی استوار است و نقش امور قومی و دینی به حداقل رسیده است. این تغییر از اقتضاءات تطور تاریخی کشورهای غربی از سرزمینهای غالبا تکقومی به چند ملیتی (Cosmopolitan) بوده است.
دگرستیزیهای هویتی در ایران نیز سابقه طولانی داشته و آمادگی تبدیل به نمونههای فاجعهبار آن در دیگر مناطق جهان را دارند. ترکیب عنصر دینی و قومی در ساخت هویت دگرستیزانه ایرانی از آن خطری مضاعف برای وحدت ملی اقوام ایرانی و تعاملات دوستانه با محیط همجوارش فراهم آورده است. ریشه پیدایش این ترکیب به دوره صفوی باز میگردد. پادشاهان صفوی در تقابل با الگوی عثمانی در پی ایجاد هویتی متفاوت با آن بودند. از این رو طرح پادشاهی شیعی در برابر خلافت اسلامی عثمانی بنا نهاده شد. از سوی دیگر ایجاد وحدت بین اقوام پراکنده ایرانی در آن زمان، ضرورت طرح هویت واحد ایرانی را فراهم کرده بود.
از آن دوره به بعد هر دو عنصر ملی و دینی کم و بیش در ساخت هویت ایرانی سهیم بودهاند. هر چند سیاستهای رژیمهای حاکم بر ایران گاه به برجستگی یکی بر دیگری گراییدهاند. این دو عنصر غالبا مورد استفاده سیاسی نظامهای حاکم بر ایران از دوره صفوی تا کنون قرار گرفته و در مواردی همچون سرکوب سنیان در عهد صفویها یا انتقال اجباری برخی اقوام و مذاهب توسط رضا خان به برخوردهای دیگرستیزانه انجامیده است.
جمهوری اسلامی با شعار اسلامگرایی در واکنش به ایرانیگری ظهور کرد؛ اما نیازهای ایدئولوژیک سیاسیاش آن را به سمت ترکیب چالشبرانگیزی از ایرانیگری افراطی و شیعهگرایی افراطی به جای اسلامگرایی آغازین کشاند.
استفاده سیاسی از توان نیرومند فرهنگی در هویتهای ملی در راستای غیریتسازی (Othering) زمینه حاصلخیزی برای رفتارهای نژادستیزانه و فرقهگرایانه را فراهم میآورد. این امر به گسترش دشمنی با اقوام و ادیان همجوار و نیز امتدادات داخلی آنها در یک کشور میانجامد. در نتیجه خطری برای وحدت ملی جوامع چند فرهنگی مانند ایران به شمار میرود.
این جریان در سری تولیدات رسانهای ایرانی به شدت تقویت شد. از آغاز دهه هفتاد شمسی، صدا و سیمای ایران به تولید مجموعهای از سریالهای شیعی پرداخت که در آنها هویت ملی ایرانی در کنار هویت شیعی در برابر هویت عربی – سنی نمود پیدا میکرد. در غالب این سریالها، افرادی ایرانی در ضمن یاران وفادار امامان شیعی حضور دارند و در نقطه مقابل، دشمنان درجه یک امامان دارای شاخصههای بارز عربی و سنی هستند. مقایسه این سری تولیدات سینمایی با فیم الرساله مصطفی عقاد به خوبی رویکرد سیاسی تولیدات ایرانی را در راستای تقویت دگرستیزی (ضد عربی و ضد سنی) در هویت ایرانی نشان میدهد.
به همین ترتیب، استفاده ابزاری از احساسات دینی و قومی در منازعات سیاسی با کشورهای عربی همجوار به افزایش تنش هویتی و احساسات ضد سنی و عربی انجامید. برای نمونه، موضوع نامگذاری خلیج فارس که منازعهای کم اهمیت در روابط بینالملل به شمار میرود و نمونههای متعددی از آن در مناطق دیگر جهان وجود دارد، به منبع پر نیرویی برای دشمنی با جهان عرب سنی تبدیل شد.
نگرش ستیزهگرایانه به هویتهای عربی – سنی به بازخوانی ایدئولوژیک تاریخ نیز انجامیده است. در یک نقطه این خط ستیز، قومگرایان ضد عرب و اسلام قرار دارند که از عربها کلیتی واحد در برابر کلیت واحد ایرانی ایجاد کردهاند. در این تصویر، عربها همواره بی تمدن و متوحش و ویرانگر ترسیم میشوند و در مقابل، ایرانیان صاحبان تمدنهای مستمر در طول تاریخ و قربانیان توحش عربهایند. این تصویر ساده نه با واقعیت تاریخی اقوام عرب و ایرانی و نه با وضع کنونی آنها سازگار است و صرفا تولید پندار جمعی ستیزهگر است.
در نقطه دیگر این خط ستیز، شیعیان تندروی قرار دارند که احساسات مشابهی نسبت به گروه قبل درباره عربها دارند؛ اما به جای اسلامستیزی، عربهای سنی را تهی از اسلام حقیقی معرفی میکنند. عربهایی که همچنان بر دین و آداب جاهلی خود ماندهاند و اسلام حقیقی را به ایرانیان شیعی واگذاشتهاند.
هر دو گروه در نسبت دادن مجموعهای از تصاویر نمادین مانند: خوردن سوسمار و ملخ و تنبلی و کاهلی و داشتن تعصبات مختلف و زنستیزی و … اتفاق نظر دارند. و هر دو گروه از این واقعیت چشمپوشی میکنند که تعداد قابل توجهی از عربها مسلمان نیستند و از بین مسلمانها نیز گروه زیادی سنی نیستند. به همین ترتیب هر یک از تصاویر کلیشهای درباره عربها قابل نقد بوده یا مشابه آن در بین ایرانیان نیز یافت میشود. عربها حتی شانس برخورداری از نام اصلی خودشان را نیز در زبان فارسی ندارند و معمولا از آنها با عنوان توهینآمیز “اعراب” که به معنای اقوام بیابانگرد و نه مردم عرب است، یاد میشود.
آن چه واقعیت بیرونی این تمایلات ستیزهجویانه به شمار میرود، انعکاس منازعات سیاسی رژیمهای حاکم بر احساسات ملی و دینی ملتهایشان است که پرداختن و پر و بال دادن به آنها در درازمدت به گسست اجتماعی بین اقوام ایرانی و گسترش احساسات نژادستیزانه و فرقهگرایانه در محیط پر تنش کنونی میانجامد.
در کنار ابعاد تنش زا در ساخت هویت ملی ایرانی، همزیستی بین اقوام مختلف ایرانی و نیز تعاملات فرهنگی آنها با محیط پیرامونشان نیز در دوره های مختلف تاریخی قابل مشاهده است. با این وجود، امکان تطور ستیزه جویی به شکلی که منجر به بروز فجایع انسانی شود منتفی نیست. چنان که صد سال پیش کسی توقع بروز فاجعه کنونی را برای عراق نداشت.
سیر تحول احساسات ملیگرایانه دگرستیز در کشوری مانند عراق به خوبی میتواند خطرناکبودن جریان ایجاد شده در ایران را نشان دهد. جریان قومیتگرایی عربی که از آغاز تاسیس عراق جدید در سال ۱۹۲۱ تا سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ ادامه یافت، به نسلکشیهای متعدد یا اخراج کامل برخی اقوام انجامید.
برای نمونه، یهودیان عراق پس از ۲۶۰۰ سال همزیستی به ترک عراق برای همیشه گراییدند، کشتار سمیل در سال ۱۹۳۳ به مرگ ۶۰۰ تا ۳۰۰۰ مسیحی آشوری در عراق انجامید و هزاران تن از آنها ناگزیر به ترک کشورشان شدند. قتلعامهای انفال در پایان دهه ۸۰ به مرگ بیش از صد هزار کرد عراقی انجامید. به همین ترتیب چرخش رژیم بعث به سمت اسلامگرایی از نوع سنی و با گرایش سلفی آن در دهه پایانی حکومتش، پایههای خشونت مذهبی علیه شیعیان و اقلیتهای دینی را ایجاد کرد. گرایش شیعیگری احزاب اسلامگرای عراقی نیز آثار منفی قابل ملاحظهای بر وحدت ملی عراقیان پس از ۲۰۰۳ بر جای گذاشت.